tizzy

/ˈtɪzi//ˈtɪzi/

(عامیانه) هیاهو (به ویژه هیاهو درباره ی چیز کم اهمیت)، سرو صدای بیجا، غوغای پوچ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tizzies
• : تعریف: (informal) a nervous, confused, or agitated mental state.
مشابه: bother, stew

- He's in a tizzy over the party preparations.
[ترجمه گوگل] او در مورد تدارک مهمانی دچار سردرگمی است
[ترجمه ترگمان] به این ترتیب همه چیز را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was in a right tizzy, muttering and swearing.
[ترجمه گوگل]او در یک گیجی درست بود، غر می زد و فحش می داد
[ترجمه ترگمان]به تیزی حرف می زد، زیر لب غرغر می کرد و فحش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was in a real tizzy before the meeting.
[ترجمه گوگل]او قبل از جلسه در حالت گیجی واقعی بود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه این ملاقات رو شروع کنیم خیلی تیزی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She got herself in a real tizzy because she couldn't find her car keys and she thought they'd been stolen.
[ترجمه گوگل]او خودش را در یک گیج واقعی گرفت زیرا نتوانست کلید ماشینش را پیدا کند و فکر می کرد آنها دزدیده شده اند
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه کلید ماشینش رو پیدا نکرده بود و فکر می کرد که اونا دزدیده شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Male journalists have been sent into a tizzy by the idea of female fighter pilots.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگاران مرد با ایده خلبانان زن جنگنده به سرگیجه کشیده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران مرد به دلیل ایده خلبانان زن، به یک tizzy فرستاده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alvin was in a big tizzy.
[ترجمه گوگل]آلوین در یک گیجی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان] الو ین همه چیز رو به خطر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her mother was in a tizzy over Liz's divorce.
[ترجمه گوگل]مادرش به خاطر طلاق لیز دچار سردرگمی شده بود
[ترجمه ترگمان]مادرش در جریان طلاق لیز دچار تردید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nothing gets the sports world in a tizzy quite like a guarantee.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز به اندازه یک ضمانت، دنیای ورزش را سردرگم نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دنیای ورزش را به طور کامل به عنوان تضمینی در نظر نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That put the whole office in a tizzy.
[ترجمه گوگل]که کل دفتر را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان] که کل دفتر رو به شک انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The kind of tizzy that this place gets into drives me up the wall.
[ترجمه گوگل]نوعی سرگیجه که این مکان به آن وارد می شود مرا از دیوار بالا می برد
[ترجمه ترگمان]نوعی of که این مکان مرا به سمت بالا هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh, I'm so excited about the party tonight. I'm all in a tizzy.
[ترجمه گوگل]اوه، من برای مهمانی امشب بسیار هیجان زده هستم من همش در گیج هستم
[ترجمه ترگمان]اوه، من امشب در مورد مهمونی هیجان زدم من همه چیز تیزی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their justification being that the clocks in our computers were binary coded and that after 9 they'd trip to 00 and that'd confuse the all out of them, sending them in a total tizzy.
[ترجمه گوگل]توجیه آنها این بود که ساعت‌های رایانه‌های ما باینری کد شده بودند و بعد از ساعت 9 به 00 می‌رفتند و این همه آن‌ها را گیج می‌کرد و باعث می‌شد که آن‌ها کاملاً بی‌قرار شوند
[ترجمه ترگمان]توجیه آن ها این بود که ساعت در کامپیوترهای ما کدگذاری شده بود و بعد از ساعت ۹ به ۰۰ و تمام آن ها را گیج کرده، و آن ها را در مجموع tizzy قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When I walked in, all the girls in the office were in a tizzy.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شدم، همه دخترهای دفتر گیج شده بودند
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد خانه شدم، تمام دخترهای دفتر به این تیزی مشغول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• excited state, tumultuous state
if you get in a tizzy or get into a tizzy, you get excited, worried, or nervous about something, especially something that is not important; used in informal english.

پیشنهاد کاربران

1️⃣ **Emma was in a tizzy when she realized she had forgotten her keys at home. She searched her bag frantically, but they were nowhere to be found. **
اما وقتی اِما فهمید کلیدهایش را در خانه جا گذاشته، خیلی دستپاچه شد. با وحشت کیفش را جستجو کرد، اما هیچ جا نبودند.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
2️⃣ **The students got into a tizzy when the teacher announced a surprise quiz. Some started flipping through their notes, while others panicked. **
وقتی معلم اعلام کرد که امتحان غافلگیرانه ای دارد، دانش آموزان هول شدند. بعضی ها با عجله شروع به ورق زدن جزوه هایشان کردند و بعضی دیگر وحشت زده شدند.
- - -
3️⃣ **Sarah’s mother was in a tizzy before the guests arrived. She wanted everything to be perfect, from the food to the decorations. **
مادر سارا قبل از آمدن مهمان ها خیلی دستپاچه شده بود. او می خواست همه چیز، از غذا گرفته تا تزیینات، بی نقص باشد.
- - -
4️⃣ **The news of the celebrity’s arrival put the whole town in a tizzy. Everyone was excited and eager to catch a glimpse of him. **
خبر ورود آن سلبریتی کل شهر را به هیجان آورد. همه هیجان زده بودند و مشتاق بودند که او را از نزدیک ببینند.
- - -
5️⃣ **Jake was in a tizzy when his laptop suddenly stopped working. He had an important presentation in an hour, and he didn’t know what to do. **
جیک وقتی که لپ تاپش ناگهان از کار افتاد، وحشت کرد. او یک ساعت دیگر یک ارائه ی مهم داشت و نمی دانست باید چه کار کند.
- - -
6️⃣ **The little girl got into a tizzy when she lost her balloon at the park. She cried until her mother bought her another one. **
دختر کوچولو وقتی بادکنکش را در پارک گم کرد، خیلی ناراحت شد. آن قدر گریه کرد تا مادرش یکی دیگر برایش خرید.
- - -
7️⃣ **The office was in a tizzy after the boss announced unexpected layoffs. Everyone was worried about their jobs. **
پس از اعلام تعدیل غیرمنتظره ی نیرو توسط رئیس، همه ی دفتر به هم ریخت. همه نگران شغلشان بودند.
- - -
8️⃣ **Lisa always gets into a tizzy before a big exam. No matter how much she studies, she still feels unprepared. **
لیزا همیشه قبل از امتحان های مهم مضطرب می شود. فرقی نمی کند چقدر درس بخواند، باز هم احساس می کند آماده نیست.
- - -
9️⃣ **The football fans were in a tizzy when their team won the championship. They celebrated all night in the streets. **
هواداران فوتبال بعد از قهرمانی تیمشان سر از پا نمی شناختند. آن ها تا صبح در خیابان ها جشن گرفتند.
- - -
🔟 **When the bakery ran out of cakes, customers got into a tizzy. Some started arguing with the staff, while others left disappointed. **
وقتی که شیرینی فروشی دیگر کیک نداشت، مشتریان کلافه شدند. بعضی ها با کارکنان بحث کردند و برخی دیگر ناامیدانه رفتند.
chatgpt

حالت هیجانی، عصبی، آشفتگی یا گیجی.
مثال :
You've got him all in a tizzy and I know you're only using him to get back at me
تو اون رو گیج کردی و من میدونم که تو فقط از اون استفاده میکنی تا به من بر گردی.
همهمه
Her latest Instagram upload has sent her fans in
a tizzy

بپرس