tits

پیشنهاد کاربران

در زبان انگلیسی، واژه "tit" و ترکیب های مرتبط با آن ( collocations or common phrases ) کاربردهای متفاوتی دارند — بعضی بی ادبانه یا طنزآلود هستند، بعضی علمی یا بی طرف.
در ادامه، فهرستی از عبارت ها و همنشینی های رایج با "tit" یا "tits" با ترجمه فارسی و توضیح:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
✅ 1. "Tit for tat"
🔹 معنی: چشم در برابر چشم / معامله به مثل
🔸 کاربرد رسمی و رایج ( نه بی ادبانه )
📍 He hit me, so I hit him back. Tit for tat.
🔸 او منو زد، منم زدمش. معامله به مثل.
- - -
✅ 2. "This is the tits"
🔹 معنی: این فوق العاده ست / خیلی خوبه
🔸 عامیانه، دوستانه، غیررسمی
📍 That car is the tits!
🔸 اون ماشین محشره!
- - -
✅ 3. "Tit up" / "Tits up"
🔹 معنی: خراب شدن، از کار افتادن، به فنا رفتن
🔸 منشأ آن از دنیای نظامی/هوانوردی بوده
📍 The engine went tits up.
🔸 موتور ترکید / از کار افتاد.
📍 Our project went tits up after the budget cuts.
🔸 پروژه مون بعد از کاهش بودجه نابود شد.
- - -
✅ 4. "Get your tits out"
🔹 معنی: ( توهین آمیز ) سینه هات رو نشون بده
🔸 توهین آمیز، جنسی و زننده – نباید در موقعیت های معمولی استفاده بشه
📍 ممکنه در فضاهای مستهجن، کلوپ های شبانه یا شوخی های سطح پایین شنیده بشه.
- - -
✅ 5. "Tight as a nun’s tit"
🔹 معنی: خیلی تنگ / خیلی خسیس ( بسته به زمینه )
🔸 اصطلاح عامیانه و طنزآمیز
📍 The jar’s lid is tight as a nun’s tit!
🔸 درِ شیشه خیلی سفته!
- - -
✅ 6. "Freeze your tits off"
🔹 معنی: خیلی سرده ( شوخی آمیز )
📍 It's so cold outside, I'm freezing my tits off!
🔸 بیرون این قدر سرده که یخ زدم!
- - -
✅ 7. "Big tits" / "Nice tits" / etc.
🔹 معنی: سینه های بزرگ / خوش فرم
🔸 زبان عامیانه جنسی / توهین آمیز
📍 معمولاً در فیلم ها، موسیقی یا مکالمات سطح پایین استفاده می شه.
📛 توجه: استفاده از این عبارات در مکالمات روزمره یا رسمی بی ادبانه و ناپسند تلقی می شه.
- - -
✅ 8. "Tit" به عنوان فحش یا توهین ملایم ( انگلیسی بریتانیایی )
🔹 معنی: احمق / دست وپاچلفتی
📍 Don't be such a tit!
🔸 این قدر احمق نباش!
- - -
✅ 9. Blue tit / Great tit / etc.
🔹 معنی: گونه هایی از پرندگان کوچک
🔸 در متون علمی یا طبیعت شناسی
📍 The blue tit is common in European gardens.
🔸 سینه آبی پرنده ای رایج در باغ های اروپاست.
- - -
✋ نکات مهم:
در انگلیسی آمریکایی، "tit" بیشتر بار جنسی و غیررسمی داره.
در انگلیسی بریتانیایی، ممکنه شوخی ملایم یا توهین کوچک باشه.
در هر دو حالت، استفاده از این کلمات در موقعیت های رسمی یا با افراد ناآشنا مناسب نیست.
Chatgpt

KETTLEDRUMS. Cupid's kettle drums; a woman's breasts, called by
sailors chest and bedding.
چشمه شیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت :
خداوند جوی و می و انگین
همان چشمه شیر و ماء معین.
فردوسی.
|| کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است :
...
[مشاهده متن کامل]

چو برزد سر از چشمه شیر شید
جهان گشت چون روی رومی سپید.
فردوسی.
|| کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .

1 - سینه های زن یا دختر/
either of two soft fleshy milk - secreting glandular organs on the chest of a woman
یکی از دو اندام غده ای نرم گوشتی ترشح کننده شیر در سینه زن
synonyms: boob, bosom, breast, knocker, titty
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف:
the small projection of a mammary gland
برآمدگی کوچک غده پستانی
مترادف ها:
mamilla, mammilla, nipple, pap, teat
2 - نوک پستان
3 - small insectivorous birds
پرندگان حشره خوار کوچک
===============

شیرجامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) پستان زن و دیگر حیوانات. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ) . پستان. ( فرهنگ جهانگیری ) . || آوندی که شیر در آن کنند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) .
آنجوق
۱. پستون - ممه
◀️ Those are 2 nice tits
۲. خیکی - چاقالو - تاپاله - گمبولو - تِلّو
◀️ Where are you off to, tits? : به سلامتی کجا میری چاقالو؟
nature’s founts ( n. ) [literary euph. ]
the female breasts
love apples ( n. ) =1. ( also apples of love ) the female breasts [the rounded shape; the term has survived but became more a euph. than sl. by 20C]
برجستگی های ریز روی بدن
ممه ی زنان ، جی جی زنان
سینه_پستان_ممه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)