tirelessly

جمله های نمونه

1. Apart from his intelligence, he was tirelessly industrious.
[ترجمه گوگل]او جدای از هوش و ذکاوتش، خستگی ناپذیر هم سخت کوش بود
[ترجمه ترگمان]به غیر از هوش اون، اون بطور خستگی ناپذیر سخت کوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has crusaded tirelessly for women's and gay rights.
[ترجمه گوگل]او به طور خستگی ناپذیر برای حقوق زنان و همجنسگرایان مبارزه کرده است
[ترجمه ترگمان]او به طور خستگی ناپذیری برای حقوق زنان و زنان تلاش خستگی ناپذیری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She toils tirelessly for various charities.
[ترجمه گوگل]او به طور خستگی ناپذیری برای خیریه های مختلف تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]او به طور خستگی ناپذیر برای موسسات مختلف کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sylvia Pankhurst campaigned tirelessly for votes for women.
[ترجمه گوگل]سیلویا پانکهورست به طور خستگی ناپذیری برای کسب آرای زنان تلاش کرد
[ترجمه ترگمان]سیلویا pankhurst به طور خستگی ناپذیری برای رای برای زنان مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He worked tirelessly for the charity throughout his life.
[ترجمه گوگل]او در طول زندگی خود به طور خستگی ناپذیر برای این موسسه خیریه کار کرد
[ترجمه ترگمان]او در تمام عمرش به طور خستگی ناپذیری برای خیریه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has exerted himself tirelessly on behalf of the charity.
[ترجمه گوگل]او به‌طور خستگی‌ناپذیری از طرف سازمان خیریه تلاش کرده است
[ترجمه ترگمان]او از طرف موسسه خیریه خودش را کنترل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her secretaries work tirelessly for a pittance.
[ترجمه گوگل]منشی های او خستگی ناپذیر برای پول ناچیز کار می کنند
[ترجمه ترگمان]منشی ها به طور خستگی ناپذیر برای a کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has worked tirelessly for peace.
[ترجمه گوگل]او خستگی ناپذیر برای صلح کار کرده است
[ترجمه ترگمان]او به طور خستگی ناپذیری برای صلح تلاش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He worked tirelessly for the cause of health and safety.
[ترجمه گوگل]او بی وقفه برای سلامتی و ایمنی تلاش کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور خستگی ناپذیری برای سلامت و امنیت کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But many celebrities tirelessly raise money for good causes without fuss.
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از افراد مشهور به طور خستگی ناپذیر برای اهداف خوب و بدون سر و صدا پول جمع می کنند
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از افراد مشهور به طور خستگی ناپذیری پول را برای اهداف خوب بدون هیاهو افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Commerce Department secretary Ron Brown worked tirelessly to bring minority businesses into the global economy.
[ترجمه گوگل]ران براون، وزیر بازرگانی، بی‌وقفه تلاش کرد تا کسب‌وکارهای اقلیت را وارد اقتصاد جهانی کند
[ترجمه ترگمان]ران براون، منشی دپارتمان بازرگانی، بیوقفه برای آوردن تجارت های اقلیت به اقتصاد جهانی تلاش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have worked tirelessly to make living conditions better.
[ترجمه گوگل]آنها به طور خستگی ناپذیری برای بهبود شرایط زندگی تلاش کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور خستگی ناپذیری کار کرده اند تا شرایط زندگی را بهتر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He campaigned tirelessly to win back the twice yearly courts or assizes, which Buckingham had lost to Aylesbury.
[ترجمه گوگل]او به طور خستگی ناپذیر مبارزات انتخاباتی را انجام داد تا دو بار در سال بازی ها یا امتیازات را که باکینگهام به آیلسبری باخته بود، به دست آورد
[ترجمه ترگمان]وی به طور خستگی ناپذیری فعالیت می کرد تا دو بار دادگاه یا مجلس را که باکینگم از دست داده بود به دادگاه بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She nurtured the concept and worked tirelessly with the contributors.
[ترجمه گوگل]او این مفهوم را پرورش داد و خستگی ناپذیر با مشارکت کنندگان کار کرد
[ترجمه ترگمان]او این مفهوم را پرورش داد و بیوقفه روی کمک کنندگان کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner of not becoming weary

پیشنهاد کاربران

مثال:
He worked tirelessly day and night.
او شب و روز بدون خستگی و بی وقفه کار کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tire
✅️ اسم ( noun ) : tiredness
✅️ صفت ( adjective ) : tired / tireless / tiresome / tiring
✅️ قید ( adverb ) : tiredly / tirelessly / tiresomely
Adverb :
بدون خستگی
خستگی ناپذیرانه
بی وقفه

بی وقفه

بپرس