tireless

/ˈtaɪərləs//ˈtaɪələs/

معنی: خستگی نا پذیر، نافرسودنی
معانی دیگر: نستوه، پرطاقت، بی لاستیک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tirelessly (adv.), tirelessness (n.)
• : تعریف: not easily wearied; having great energy or stamina.
مترادف: indefatigable
مشابه: active, assiduous, continuous, energetic, industrious, persistent, unceasing, unremitting

جمله های نمونه

1. All success comes from tireless effort and pursuit, and all happiness comes from daily struggle and perseverance.
[ترجمه گوگل]همه موفقیت ها از تلاش و پیگیری خستگی ناپذیر حاصل می شود و همه شادی ها از تلاش و پشتکار روزانه حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]تمام موفقیت ها، از تلاش خستگی ناپذیر و تعقیب، حاصل می شود، و تمام خوشحالی ناشی از تقلا و پشت کار روزانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was above all a good and tireless writer.
[ترجمه گوگل]او بیش از هر چیز نویسنده ای خوب و خستگی ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک نویسنده خوب و خستگی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was quite tireless, bubbling over with vitality.
[ترجمه گوگل]او کاملاً خستگی ناپذیر بود و از سرزندگی می جوشید
[ترجمه ترگمان]او کاملا خستگی ناپذیر بود و از سرزندگی سرشار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a tireless worker.
[ترجمه گوگل]او یک کارگر خستگی ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]او یک کارگر خستگی ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We salute you for your tireless efforts for peace.
[ترجمه گوگل]ما به شما به خاطر تلاش های خستگی ناپذیر شما برای صلح درود می فرستیم
[ترجمه ترگمان]ما به شما برای تلاش های خستگی ناپذیر برای صلح احترام می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was tireless in her efforts on our behalf.
[ترجمه گوگل]او در تلاش های خود از طرف ما خستگی ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او در تلاش و کوشش خود برای ما خستگی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prisoner's family is conducting a tireless campaign for his release.
[ترجمه گوگل]خانواده این زندانی کمپین خستگی ناپذیری برای آزادی او انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]خانواده این زندانی در حال اجرای یک فعالیت خستگی ناپذیر برای آزادی وی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police have been tireless in their search for the child's killer.
[ترجمه گوگل]پلیس در جستجوی قاتل این کودک خستگی ناپذیر بوده است
[ترجمه ترگمان]پلیس در جستجوی قاتل کودک خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The people saluted him for his tireless efforts for peace.
[ترجمه گوگل]مردم او را به خاطر تلاش های خستگی ناپذیرش برای صلح درود فرستادند
[ترجمه ترگمان]مردم او را به خاطر تلاش های خستگی ناپذیر برای صلح به وی تبریک گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has been a tireless peace campaigner for many years.
[ترجمه گوگل]او سالها مبارز خستگی ناپذیر صلح بوده است
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک مبارز صلح خستگی ناپذیر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I pay tribute to the tireless efforts of members of the campaign committee.
[ترجمه گوگل]من از تلاش های خستگی ناپذیر اعضای کمیته مبارزات انتخاباتی قدردانی می کنم
[ترجمه ترگمان]من به تلاش های خستگی ناپذیر اعضای کمیته مبارزه ادای احترام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. From the right, there remain the tireless attacks from Pat Buchanan.
[ترجمه گوگل]از سمت راست، حملات خستگی ناپذیر پت بوکانان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از طرف راست، حملات خستگی ناپذیر از پت بیوکنن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the rain has no effect on the tireless hostility of local life forms.
[ترجمه گوگل]اما باران هیچ تأثیری بر خصومت خستگی ناپذیر اشکال زندگی محلی ندارد
[ترجمه ترگمان]اما باران تاثیری بر دشمنی خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر زندگی محلی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By then the tireless extroverts had gravitated to the buffet cars and were cracking jokes.
[ترجمه گوگل]در آن زمان برونگراهای خستگی ناپذیر به سمت ماشین های بوفه گرایش پیدا کرده بودند و شوخی می کردند
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه، برون گرایان خستگی ناپذیر به روی ماشین های بوفه کشیده شدند و شروع به شوخی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خستگی نا پذیر (صفت)
inexhaustible, indefatigable, tireless, weariless

نافرسودنی (صفت)
tireless

انگلیسی به انگلیسی

• untiring, indefatigable
someone who is tireless has a lot of energy and never seems to need a rest.

پیشنهاد کاربران

مثال:
One of them was that the Iranian people are motivated, tireless, resilient, alive, and they are present in the face of various events and demonstrate their determination.
یکی از آنها این بود که مردم ایران مشتاق، خستگی ناپذیر، انعطاف پذیر و سرزنده هستند و آنها در مواجهه با حوادث گوناگون آماده هستند و عزم و اراده خودشان را نشان دادند .
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tire
✅️ اسم ( noun ) : tiredness
✅️ صفت ( adjective ) : tired / tireless / tiresome / tiring
✅️ قید ( adverb ) : tiredly / tirelessly / tiresomely

بپرس