tipster

/ˈtɪpstər//ˈtɪpstə/

معنی: فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه، خبرچی
معانی دیگر: کسی که اطلاعات محرمانه می فروشد، خبر فروش، راهنمای شرطبندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person who sells information, esp. tips to bettors.
مشابه: tout

جمله های نمونه

1. All the tipsters were wrong about the gold medal winner.
[ترجمه گوگل]همه راهنمایی ها در مورد برنده مدال طلا اشتباه کردند
[ترجمه ترگمان]همه the در مورد برنده مدال طلا اشتباه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her racing tipster got the Derby winner right.
[ترجمه گوگل]تیتر مسابقه او برنده دربی را به درستی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]خبرچین Her برنده مسابقه بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An anonymous tipster has leaked confidential government information to the press.
[ترجمه گوگل]یک خبرساز ناشناس اطلاعات محرمانه دولتی را در اختیار مطبوعات قرار داده است
[ترجمه ترگمان]یک tipster ناشناس اطلاعات محرمانه دولت را به مطبوعات درز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But we are not shirking our duty as tipsters.
[ترجمه گوگل]اما ما از وظیفه خود به عنوان تیترها شانه خالی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]اما ما از وظیفه خود به عنوان tipsters شانه خالی نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My most pressing experience of Wigg as a tipster was on one of the rare occasions when I went to the Derby.
[ترجمه گوگل]مهم ترین تجربه من از ویگ به عنوان یک تیتر در یکی از موارد نادری بود که به دربی رفتم
[ترجمه ترگمان]مهم ترین تجربه من به عنوان خبرچین در یکی از موارد نادری بود که من به دربی بزرگ رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the tipster was correct, time had already run out.
[ترجمه گوگل]اگر راهنمایی‌کننده درست می‌گفت، زمان دیگر تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]اگه خبرچین درست بود زمان داشت تموم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The employer often takes vindictive acts on the tipster who reports the employer's violation of laws and regulations to the labor administrative departments.
[ترجمه گوگل]کارفرما غالباً اقدامات انتقام جویانه ای را نسبت به کارفرما انجام می دهد که تخلف کارفرما از قوانین و مقررات را به ادارات اداری کار گزارش می دهد
[ترجمه ترگمان]کارفرما اغلب اقدامات انتقام جویانه ای را بر روی tipster انجام می دهد که نقض قوانین و مقررات مربوط به ادارات اجرایی کار را گزارش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is the advice of Chelsea' s resident tipster Kerry Dixon as he looks forward to the arrival of Arsenal.
[ترجمه گوگل]این توصیه کری دیکسون، مشاور سابق چلسی است که منتظر آمدن آرسنال است
[ترجمه ترگمان]این توصیه از طرف چلسی کری دیکسون از تیم چلسی در حالی است که به دنبال ورود آرسنال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tipster Jeff came across a filing for an HTC "Fiesta" in the SIG this time around, descriptively noted as "an Android phone" that'll be available in Asia, Europe, and North America.
[ترجمه گوگل]Tipster Jeff این بار با پرونده ای برای HTC "Fiesta" در SIG مواجه شد که به طور توصیفی به عنوان "یک تلفن Android" ذکر شده است که در آسیا، اروپا و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود
[ترجمه ترگمان]tipster جف در این زمان به خاطر \"تلفن آندروید\" که در آسیا، اروپا، و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود، به خاطر یک شرکت HTC به نام \"Fiesta\" وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our tipster called it "lame" that Google was only offering the new version of the site to Chrome users.
[ترجمه گوگل]مشاور ما این را "لنگ" نامید که گوگل فقط نسخه جدید سایت را به کاربران کروم ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]tipster ما آن را \"لنگ\" می نامیدند که گوگل تنها نسخه جدید سایت را به کاربران کروم ارائه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The police need to find the anonymous tipster if they want to solve the crime.
[ترجمه گوگل]اگر پلیس می‌خواهد جنایت را حل کند، باید عامل ناشناس را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]پلیس باید خبرچین ناشناس رو پیدا کنه اگه میخوان این جنایت رو حل کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One tipster told the tech blog Boing Boing that he was "told by a friend" that slaughterhouses in Iraq sometimes dump blood in canals.
[ترجمه گوگل]یکی از خبرسازها به وبلاگ فناوری Boing Boing گفت که "یکی از دوستانش به او گفته اند" که کشتارگاه ها در عراق گاهی خون را در کانال ها می ریزند
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنگویان \"Boing\" به وبلاگ \"Boing Boing\" گفت که او \"توسط یکی از دوستان\" تعریف شده است که کشتارگاه ها، گاهی اوقات در حال تخلیه خون در کانال ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The offer also promised total privacy for the tipster as well as help being relocated, etc.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد همچنین قول حفظ حریم خصوصی کامل برای اطلاعات دهنده و همچنین کمک به جابجایی و غیره را می داد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد همچنین وعده حفظ حریم خصوصی برای the و نیز کمک به جابجا شدن و غیره را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dan Gardner later came forward and admitted that he was the tipster.
[ترجمه گوگل]بعداً دن گاردنر جلو آمد و اعتراف کرد که او اطلاعات دهنده بوده است
[ترجمه ترگمان]دن گاردنر به جلو آمد و پذیرفت که او the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروشنده اسرار و اطلاعات محرمانه (اسم)
tipster

خبر چی (اسم)
tipster

انگلیسی به انگلیسی

• one who provides tips, one who offers helpful information
a tipster is someone who tells you, usually in exchange for money, which horses they think will win particular races, so that you can bet money on the horses.

پیشنهاد کاربران

A tipster is someone who provides information or a tip about something, often to the media or authorities. In the context of sourcing information, a tipster is someone who shares valuable or insider information.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که اطلاعات یا نکته ای را در مورد چیزی، اغلب به رسانه ها یا مقامات ارائه می دهد.
در زمینه منبع یابی اطلاعات، یک راهنمایی کننده کسی است که اطلاعات ارزشمند یا داخلی را به اشتراک می گذارد.
مثال ها؛
For instance, a police officer might say, “We received a tip from a reliable tipster that led to the arrest. ”
In the world of sports, a tipster might provide predictions or inside information about upcoming games or events.
A journalist might write, “According to a tipster close to the situation, the company is planning a major product launch. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-source/

بپرس