tinny

/ˈtɪni//ˈtɪni/

معنی: حلبیساز، قلع دار، قلعی، قلع مانند، قلع کار
معانی دیگر: کم دوام، حلبی مانند، بدساخت، قلابی، دارای قلع، قلع آور، ارزیزآور، ارزیزی، کم طنین، دارای طعم قلع، ارزیز مزه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: tinnier, tinniest
مشتقات: tinnily (adv.), tinniness (n.)
(1) تعریف: having a metallic taste or sound.

(2) تعریف: not durable or sturdy, as a car made of a lightweight metal.

(3) تعریف: containing or resembling tin.

جمله های نمونه

1. tinny jewelry
جواهرات حلبی مانند

2. He could hear the tinny sound of a radio playing a pop song.
[ترجمه گوگل]او می توانست صدای ریز رادیویی را بشنود که یک آهنگ پاپ را پخش می کرد
[ترجمه ترگمان]او صدای ضعیف یک رادیو را می شنید که آهنگ پاپ را می نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A tinny voice issued from a speaker.
[ترجمه گوگل]صدای نازکی که از بلندگو صادر شد
[ترجمه ترگمان]صدای ضعیفی از روی اسپیکر شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The recording of the concert was very tinny.
[ترجمه گوگل]ضبط کنسرت بسیار نازک بود
[ترجمه ترگمان]ضبط کنسرت خیلی لطیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anne heard the tinny thrash of muted music.
[ترجمه گوگل]آن صدای نازک موسیقی خاموش را شنید
[ترجمه ترگمان]آن صدای لطیف و خفه موسیقی را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But instead of the tinny rippling of coils, San Franciscans heard the throaty roar of rock.
[ترجمه گوگل]اما سانفرانسیسکایی‌ها به‌جای موج‌های کوچک سیم‌پیچ‌ها، صدای غرش سنگ را شنیدند
[ترجمه ترگمان]اما به جای آن حلقه های کوچکی که در آن موج می زد، سان Franciscans غرش و غرش بلندی از سنگ را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The music sounded tinny through the old speakers.
[ترجمه گوگل]موسیقی از طریق بلندگوهای قدیمی به گوش می رسید
[ترجمه ترگمان]صدای موسیقی از سخنرانان قدیمی به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tinny music pulses from giant, rattling speakers set up on the bandstand.
[ترجمه گوگل]نبض موسیقی ریز از بلندگوهای غول‌پیکری که روی میز موسیقی نصب شده‌اند
[ترجمه ترگمان]موسیقی Tinny از giant بلند و rattling که در جایگاه ارکستر حرکت می کردند به تپش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They heard the tinny clatter of its properties rattled round the yard among running feet.
[ترجمه گوگل]صدای تق تق قلع و قمع اموالش را شنیدند که در میان پاهای دویدن در اطراف حیاط می پیچید
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ قلع و properties که از حیاط به گوش می رسید در حیاط طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bubbles disappeared quickly and it tasted quite tinny.
[ترجمه گوگل]حباب ها به سرعت ناپدید شدند و طعم آن کاملاً ریز بود
[ترجمه ترگمان]حباب ها به سرعت ناپدید شدند و خیلی آرام به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old recording was tinny and high - pitched.
[ترجمه گوگل]ضبط قدیمی کوچک و با صدای بلند بود
[ترجمه ترگمان]صدای ضبط شده قدیمی ضعیف و بلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the principle of mutual benefit and development TINNY actively consummate the customer - serving system.
[ترجمه گوگل]با اصل سود متقابل و توسعه TINNY به طور فعال سیستم خدمات دهی به مشتری را تکمیل می کند
[ترجمه ترگمان]با اصل سود و توسعه متقابل، tinny فعالانه سیستم خدمت به مشتری را تکمیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A tinny music trickled from the telescreens.
[ترجمه گوگل]صدای موزیک کوچکی از تلویزیون پخش می شد
[ترجمه ترگمان]موزیکی ملایم از تله اسکرین ها پخش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She could hear the tinny strains of a chamber orchestra.
[ترجمه گوگل]او می توانست صدای نازک یک ارکستر مجلسی را بشنود
[ترجمه ترگمان]او می توانست صدای لطیف یک دسته نوازندگان را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلبی ساز (اسم)
tinman, tinny, tinsmith, tinner

قلع دار (صفت)
tinny

قلعی (صفت)
tinny

قلع مانند (صفت)
tinny

قلع کار (صفت)
tinny

انگلیسی به انگلیسی

• metallic; of or about tin
a tinny sound has an unpleasant high-pitched quality.

پیشنهاد کاربران

بپرس