فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: tinkles, tinkling, tinkled
• : تعریف: to make faint or light ringing sounds, as small chimes. • مترادف: clink, jingle, plink • مشابه: chink, ding, ring, ting
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1)تعریف: to cause to make light ringing or jingling sounds. • مترادف: clink, jingle, plink • مشابه: chink, ding, ring, ting
• (2)تعریف: to touch (piano keys or the like) lightly to produce short light tones.
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of tinkling, or the sound thus produced. • مترادف: clink, jingle, plink • مشابه: chink, ding, ring, ting, ting-a-ling
جمله های نمونه
1. give someone a tinkle
(انگلیس - عامیانه) تلفن زدن (به کسی)
2. In the distance we heard the silvery tinkle of a stream.
[ترجمه گوگل]در دوردست صدای نقره ای جویبار را شنیدیم [ترجمه ترگمان]در فاصله دور صدای زنگ نقره ای یک نهر را شنیدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I'll give you a tinkle tomorrow.
[ترجمه Mr.sher] فردا بهت زنگ میزنم . عامیانه
|
[ترجمه گوگل]فردا بهت زنگ میزنم [ترجمه ترگمان]فردا به تو گوش می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I'll give you a tinkle some time next week.
[ترجمه گوگل]من هفته آینده به شما زنگ می زنم [ترجمه ترگمان]هفته دیگه برات یک صدا می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Do you have to go tinkle ?
[ترجمه گوگل]آیا باید بری قلع و قمع؟ [ترجمه ترگمان]مجبوری باه اش بری بیرون؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I'll give you a tinkle tonight.
[ترجمه گوگل]امشب بهت زنگ میزنم [ترجمه ترگمان]امشب به تو گوش می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A faint tinkle of metal told me that Shep was lurking there in his kennel and I slowed my steps.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ ضعیفی از فلز به من گفت که شپ آنجا در لانه خانه اش کمین کرده است و من قدم هایم را آهسته کردم [ترجمه ترگمان]صدای ضعیفی از فلز به من گفت که باک در kennel کمین می کند و من سرعتم را آهسته تر کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The lake was below, the dull tinkle of cowbells came up to me.
[ترجمه گوگل]دریاچه پایین تر بود، صدای زنگ های گاوی به سمتم آمد [ترجمه ترگمان]سطح دریاچه پایین بود، صدای یکنواخت cowbells به گوشم رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Shop life: tinkle of money, rustle of notes, voices.
[ترجمه گوگل]زندگی فروشگاهی: صدای زنگ پول، خش خش یادداشت ها، صداها [ترجمه ترگمان]زندگی \"فروشگاه\"، صدای پول، صدای خش خش و صداهایی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A constant clash and tinkle came from the kitchens across the courtyard, like the percussion section of an orchestra from hell.
[ترجمه گوگل]درگیری و صدای زنگ دائمی از آشپزخانه های آن سوی حیاط شنیده می شد، مانند بخش ضربی یک ارکستر از جهنم [ترجمه ترگمان]صدای برخورد مداوم و صدای زنگ از آشپزخانه در حیاط به گوش می رسید، مثل یک دسته ارکستر از جهنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I rang the bell and heard it tinkle inside.
[ترجمه گوگل]زنگ را زدم و صدای قلقلک را از داخل شنیدم [ترجمه ترگمان]زنگ را به صدا در آوردم و صدای زنگ را از داخل شنیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Only the eerie tinkle of leg irons and shouted commands break the silence.
[ترجمه گوگل]فقط صدای وهم آلود اتوهای پا و فرامین فریاد زده سکوت را می شکند [ترجمه ترگمان]فقط صدای تلق تلق تلق تلق تلق و گوش خراشی سکوت را می شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Stanford's Lindy La Rocque jumps onto Joslyn Tinkle as they celebrate beating Oklahoma in their Final Four semifinal April 4 in San Antonio.
[ترجمه گوگل]لیندی لاروک از استنفورد به جوسلین تینکل میپرد در حالی که آنها شکست دادن اوکلاهاما را در فینال چهار نیمه نهایی خود در 4 آوریل در سن آنتونیو جشن میگیرند [ترجمه ترگمان]در روز ۴ آوریل در سن آنتونیو، Lindy لا Rocque از استنفورد به سمت Joslyn tinkle می پرد و در روز ۴ آوریل در حال برگزاری چهارمین مسابقه نیمه نهایی در سن آنتونیو هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She heard the tinkle of the broken lens.
[ترجمه گوگل]صدای غرش لنز شکسته را شنید [ترجمه ترگمان]صدای شکستن لنز شکسته را شنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. As Archer rang the bell, the long tinkle seemed to echo through a mausoleum.
[ترجمه گوگل]همانطور که آرچر زنگ را به صدا در می آورد، به نظر می رسید صدای زنگ بلند در یک مقبره طنین انداز می شود [ترجمه ترگمان]همچنان که Archer زنگ را می زد، صدای زنگ بلند در یک مقبره طنین می انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• jingle, ring, chime ring, beat if something tinkles, it makes a sound like a small bell ringing. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the telephone gave a tinkle.
پیشنهاد کاربران
جرنگی صدا کردن
جیش کردن ( بجای شاشیدن یا ادرار ) بیشتر مربوط هست به زبون بچگونه و صحبت با نی نی ها
informal/urinate غیر رسمی/ ادرار کردن، شاشیدن، بول کردن "I needed to tinkle"
جیرینگیدن. دیلینگیدن.
1. to urinate 2. a telephone call 3. a light high ringing sound