tinkerer

/ˈtɪŋkərər//ˈtɪŋkərə/

بند زن، سرهم بند، وصله زن، حلبی ساز

جمله های نمونه

1. If ifs and ands were pots and pans there'd be no work for tinkers.
[ترجمه گوگل]اگر اگر و آن ها قابلمه و تابه بودند، کاری برای قلع و قمع ها وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]اگر من و \"ifs\" و \"ands\"، \"no\" و \"ands\" ها هیچ کاری برای بی ارزش کردن نداشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Congress has been tinkering with the legislation.
[ترجمه گوگل]کنگره با این قانون دستکاری کرده است
[ترجمه ترگمان]کنگره با این قانون تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tinkered with my old clock.
[ترجمه گوگل]او با ساعت قدیمی من قلع و قمع کرد
[ترجمه ترگمان]اون با ساعت قدیمی من بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stop tinkering with that clock and take it to the repair shop.
[ترجمه گوگل]دست از سر زدن به آن ساعت بردارید و آن را به تعمیرگاه ببرید
[ترجمه ترگمان]tinkering را با آن ساعت رها کنید و آن را به تعمیرگاه ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spends every weekend tinkering with his car.
[ترجمه گوگل]او هر آخر هفته را با ماشینش سر می کند
[ترجمه ترگمان]او هر تعطیلات آخر هفته را با ماشینش مشغول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had a tinker at your radio, but I can't mend it.
[ترجمه گوگل]من در رادیو شما قلع و قمع داشتم، اما نمی توانم آن را تعمیر کنم
[ترجمه ترگمان]من a را در بی سیم شما آماده کرده ام، اما نمی توانم آن را اصلاح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wish the government would stop tinkering with the health service.
[ترجمه گوگل]ای کاش دولت دست از سرکوب خدمات بهداشتی بردارد
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که دولت با خدمات بهداشتی tinkering کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My uncle tinkered about in the kitchen.
[ترجمه گوگل]عمویم تو آشپزخونه سر و کله می زد
[ترجمه ترگمان]عموی من در آشپزخانه آن را اصلاح می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is not enough to tinker at the edges; our objective must be to reconstruct the entire system.
[ترجمه گوگل]قلع و قمع کردن در لبه ها کافی نیست هدف ما باید بازسازی کل سیستم باشد
[ترجمه ترگمان]It کردن لبه کافی نیست؛ هدف ما بازسازی کل سیستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government is merely tinkering at the edges of a much wider problem.
[ترجمه گوگل]دولت صرفاً در لبه های یک مشکل بسیار گسترده تر دستکاری می کند
[ترجمه ترگمان]دولت فقط لبه های یک مساله گسترده تر را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The password will prevent others from tinkering with your data.
[ترجمه گوگل]رمز عبور از دستکاری دیگران با داده های شما جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]گذرواژه مانع از کار کردن دیگران با data می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She spent the afernoon tinkering about in the garden shed.
[ترجمه گوگل]او صبح را در آلونک باغ صرف سرهم بندی کردن کرد
[ترجمه ترگمان]تمام ساعات خواب را در محوطه باغ به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was tinkering away at the broken machine.
[ترجمه گوگل]داشت ماشین خراب را زیر و رو می کرد
[ترجمه ترگمان]از ماشین شکسته دنده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dad was always tinkering around with engines.
[ترجمه گوگل]بابا همیشه با موتورها سر و کله می زد
[ترجمه ترگمان]بابا همیشه با موتورها سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• putterer, person who tinkers with things

پیشنهاد کاربران

1. Tinker With ( دستکاری کردن / تغییر دادن آزمایشی )
EN: He loves to tinker with old radios.
FA: او عادت دارد با رادیوهای قدیمی دستکاری کند.
EN: Don’t tinker with the settings!
FA: با تنظیمات دستکاری نکن!
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
2. Tinker At ( کار نامنظم روی چیزی )
EN: She tinkered at her novel for years.
FA: او سال ها به صورت نامرتب روی رمانش کار کرد.
- - -
3. Tinker Away ( وقت تلف کردن )
EN: He tinkered away the whole afternoon.
FA: او تمام بعدازظهر را بیهوده تلف کرد.
- - -
4. Tinker Around ( چرخ زدن / آزمایش کردن )
EN: Kids were tinkering around in the garage.
FA: بچه ها در گاراژ مشغول چرخ زدن بودند.
- - -
5. Tinker Together ( سرهم کردن )
EN: They tinkered together a makeshift solution.
FA: آن ها یک راه حل موقت سرهم کردند.
- - -
6. Tinker Noun ( ترکیب با اسم )
- EN: car tinkerer → FA: تعمیرکار خودروهای قدیمی
- EN: clock tinkering → FA: تعمیر ساعت های قدیمی
- EN: tinker toy → FA: اسباب بازی سرهمی
- - -
7. Idiomatic Uses ( اصطلاحی )
EN: "Stop tinkering at the edges!" ( پرداختن به مسائل حاشیه ای )
FA: "دیگر با مسائل حاشیه ای وقت تلف نکن!"
EN: "Life isn’t a machine to tinker with. "
FA: "زندگی ماشینی نیست که بتوان با آن دستکاری کرد. "
- - -
Key Notes:
- "Tinker" معمولاً بار معنایی �تغییرات کوچک/آزمایشی� یا �وقت تلف کردن� دارد.
- در فارسی بسته به متن: دستکاری کردن / تعمیر سرهمی / چرخ زدن به کار می رود.
1. ( Making Small Repairs )
EN: "My grandfather used to tinker with broken clocks in his workshop. "
FA: "پدربزرگم در کارگاهش با ساعت های شکسته دستکاری می کرد. "
2. ( Experimenting Carelessly )
EN: "Don't tinker with the computer settings if you don't know what you're doing!"
FA: "اگر بلد نیستی، با تنظیمات کامپیوتر دستکاری نکن!"
3. ( Wasting Time )
EN: "He spent the whole afternoon tinkering in the garage without accomplishing anything. "
FA: "او تمام بعدازظهر را در گاراژ بیهوده تلف کرد. "
4. ( Making Minor Adjustments )
EN: "The mechanic is tinkering with the engine to improve its performance. "
FA: "مکانیک در حال تنظیم موتور برای بهبود عملکرد آن است. "
5. ( Working Casually )
EN: "She tinkered at her art project between other tasks. "
FA: "او بین کارهای دیگر، گاه گاهی روی پروژه هنری اش کار می کرد. "
6. ( Historical: Tinker as Occupation )
EN: "In medieval Europe, tinkers traveled from village to village repairing pots. "
FA: "در اروپای قرون وسطی، تعمیرکاران دوره گرد از روستایی به روستای دیگر می رفتند. "
7. ( Creating Crudely )
EN: "They tinkered together a makeshift shelter from scrap materials. "
FA: "آن ها با مواد دورریختنی یک پناهگاه موقت درست کردند. "
8. ( Political: Making Small Changes )
EN: "The government keeps tinkering with the tax laws instead of real reform. "
FA: "دولت به جای اصلاحات واقعی، مرتباً در قوانین مالیاتی دستکاری می کند. "
9. ( Creative Process )
EN: "Writers often tinker with their drafts for months. "
FA: "نویسندگان اغلب ماه ها پیش نویس هایشان را دستکاری می کنند. "
10. ( Negative: Meddling )
EN: "Stop tinkering with things that are working fine!"
FA: "دست از دستکاری چیزهایی که خوب کار می کنند بردار!"
Key Notes:
1. Literal Meaning: Repairing/making small adjustments ( تعمیر/تنظیم جزئی )
2. Negative Connotation: Wasting time or meddling ( وقت تلف کردن/دستکاری بی جا )
3. Historical Context: Refers to traveling repairmen ( تعمیرکاران دوره گرد )
4. Creative Use: Refining artistic work ( اصلاح آثار هنری )
deepseek

سازنده
دست به آچار