timid

/ˈtɪməd//ˈtɪmɪd/

معنی: کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو
معانی دیگر: پرآزرم، کمرویانه، محجوبانه، بزدل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: timidly (adv.), timidity (n.), timidness (n.)
(1) تعریف: hesitant to engage in social contact or draw public attention; shy.
مترادف: bashful, diffident, retiring, shy
متضاد: assertive, bold, brazen, confident
مشابه: coy, demure, meek, mousy, reserved, self-conscious, shrinking

(2) تعریف: hesitant to face danger or difficulties; fearful.
مترادف: fainthearted, fearful, shy, timorous
متضاد: adventurous, audacious, bold, daring, dauntless, nervy, plucky, spunky
مشابه: afraid, apprehensive, chicken-hearted, coward, cowardly, faint, frightened, hesitant, lily-livered, pusillanimous, scared, spineless, weak-kneed

جمله های نمونه

1. a timid girl
دختر خجالتی

2. a timid reply
پاسخ محجوبانه

3. Lucy is a rather timid child.
[ترجمه sharareh] لوسی یک بچه نسبتا کمرو است
|
[ترجمه گوگل]لوسی یک کودک نسبتا ترسو است
[ترجمه ترگمان]لوسی یک بچه نسبتا ترسو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rabbit is timid and suspicious.
[ترجمه گوگل]خرگوش ترسو و مشکوک است
[ترجمه ترگمان]خرگوش ترسو و مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Timid dogs bark most.
[ترجمه زهرا سهرابی] سگ های ترسو بیشتر پارس میکنند
|
[ترجمه گوگل]سگ های ترسو بیشتر پارس می کنند
[ترجمه ترگمان]سگ ها پارس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A timid child, Isabella had learned obedience at an early age.
[ترجمه گوگل]ایزابلا که کودکی ترسو بود، اطاعت را در سنین پایین آموخته بود
[ترجمه ترگمان]ایزابلا کودکی ترسو و خجالتی بود که در سنین پیری اطاعت را یاد گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mike is rather timid with women, so Sue has to make all the running in their relationship.
[ترجمه گوگل]مایک با زنان نسبتاً ترسو است، بنابراین سو باید در رابطه آنها همه کارها را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]مایک تا حدودی با زن ها خجالتی است، بنابراین سو مجبور است همه the را در رابطه آن ها انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These timid little creatures exude a pungent smell when threatened.
[ترجمه گوگل]این موجودات کوچک ترسو در هنگام تهدید بوی تند خود را متصاعد می کنند
[ترجمه ترگمان]این موجودات کوچک و کم رو وقتی احساس خطر می کنند، بوی تند و زننده ای می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'May I come in?' she asked in a timid voice.
[ترجمه گوگل]'اجازه هست بیایم داخل؟' با صدایی ترسو پرسید
[ترجمه ترگمان]میشه بیام تو؟ با لحنی محجوبانه پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My horse is a bit timid and is easily frightened by traffic.
[ترجمه گوگل]اسب من کمی ترسو است و به راحتی از ترافیک می ترسد
[ترجمه ترگمان]اسب من کمی ترسو است و به راحتی از ترافیک وحشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is too timid to venture upon an undertaking.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد ترسو است که نمی‌تواند به تعهدی دست بزند
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد محجوب است که کاری به کار خود نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He stopped in the doorway, too timid to go in.
[ترجمه گوگل]او در آستانه در ایستاد، آنقدر ترسو بود که بتواند داخل شود
[ترجمه ترگمان]او در آستانه در توقف کرد، بیش از اندازه محجوب بود که داخل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They've been rather timid in the changes they've made .
[ترجمه گوگل]آنها در تغییراتی که ایجاد کرده اند نسبتا ترسو بوده اند
[ترجمه ترگمان]در تغییراتی که انجام داده اند، کمی ترسو بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was always timid about taking action in a crisis, but not Doris.
[ترجمه گوگل]من همیشه از اقدام در یک بحران ترسو بودم، اما دوریس نه
[ترجمه ترگمان]من همیشه نگران این بودم که در این بحران اقدام کنم، اما دوریس نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمرو (صفت)
sham, weak, shy, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, coy, cagey, meticulous, sheepish, blate, cagy, chary, chicken-livered, unassertive

محجوب (صفت)
shy, bashful, timid, unobtrusive, diffident, decent, blate, unassertive

خجالتی (صفت)
embarrassed, shy, bashful, shamefaced, self-conscious, timid, coy

خجالت کش (صفت)
embarrassed, bashful, shamefaced, timid

ترسو (صفت)
captive, shy, yellow, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, meticulous, sheepish, timorous, skittish, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, gun-shy, poor-spirited, pigeon-hearted, weak-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• shy, bashful, fearful, retiring
timid people or animals are shy, nervous, and have no courage or self-confidence.

پیشنهاد کاربران

خیلی خجالتی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : timidity
✅️ صفت ( adjective ) : timid
✅️ قید ( adverb ) : timidly
بزدل
Timid را میشه متضاد Assertive دانست
🟧 T I M I D 🟧
∆ showing a lack of courage or confidence; easily frightened
∆ feeling or showing a lack of courage or confidence
🟧 A S S E R T I V E 🟧
...
[مشاهده متن کامل]

∆ Someone who is assertive behaves confidently and is not frightened to say what they want or believe
∆ behaving confidently and able to say in a direct way what you want or believe
∆ having or showing a confident and forceful personality
Example :
Roosters have more stamina and strength than female chickens. Hens tend to be more timid, while roosters are always more assertive. Roosters tend to be bossy, even when they're young : خروس ها نسبت به مرغ ها استقامت و قدرت بیشتری دارند. مرغ ها ترسوتر هستند، در حالی که خروس ها همیشه قاطع تر هستند. خروس ها حتی زمانی که جوان هستند، تمایل دارند که رئیس باشند.

تنک روی . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که به اندک مبالغه از شرم سخن قبول کند و آن را کم روی نیز خوانند. ( انجمن آرا ) . کنایه از صاحب شرم و حیا. ( آنندراج ) . مقابل سخت روی :
دوستی گر دیده ام دانش ، ز دشمن دیده ام
...
[مشاهده متن کامل]

چون تنک رویان ز من عیب مراپنهان نداشت .
رضی دانش .
|| کسی که بدون ابرام درخواست چیزی کند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تنگ روی شود.

هراس
ترسو
مخالف brave
ترسو
آدم کم رو، خجالتی، کسی که نمیتونه توی جمع صحبت کنه بخاطر نداشتن اعتمادبه نفس کافی، توی دیکشنری جوکر به معنی بی خایه.
Shy, bashful, diffident, not having courage or confidence
موفق باشید. . .
بی قوت قلب
Chicken hearted
( ibid ) not brave
nervous; ibid
​shy ( ibid )
نداشتن اعتماد به نفس
کم، مقدار کم
خجالتی ، بی رو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس