timeworn


کهنه، فرسوده، سالخورده، زمان دیده، رنگ و رورفته، مبتذل، قدیمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: showing the effects of age or long use.
متضاد: fresh, new, pristine, youthful
مشابه: old, worn

(2) تعریف: not fresh or original; trite.
متضاد: fresh, imaginative
مشابه: worn

جمله های نمونه

1. Even in the dim light the equipment looked old and time-worn.
[ترجمه گوگل]حتی در نور کم، تجهیزات قدیمی و فرسوده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]حتی در نور ضعیف تجهیزات کهنه و فرسوده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mozart had brought fresh impetus to a time-worn formula thanks to his recent exposure to exciting new developments in Paris.
[ترجمه گوگل]موتزارت به لطف مواجهه اخیرش با تحولات جدید هیجان انگیز در پاریس، انگیزه تازه ای را به فرمول فرسوده زمان آورده بود
[ترجمه ترگمان]موتزارت به لطف نوردهی اخیر خود برای ایجاد تغییرات جدید در پاریس، انگیزه تازه ای به یک فرمول زمان به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. China's incipient rebound relies on a timeworn stimulus formula: upping the ante on infrastructure spending to support growth in anticipation of a return of global demand for Chinese-made goods.
[ترجمه گوگل]بازگشت اولیه چین به یک فرمول محرک فرسوده متکی است: افزایش هزینه های زیرساختی برای حمایت از رشد با پیش بینی بازگشت تقاضای جهانی برای کالاهای ساخت چین
[ترجمه ترگمان]بازگشت اولیه چین به یک فرمول محرک timeworn تکیه دارد: افزایش هزینه پیش بینی شده بر روی هزینه های زیرساخت برای حمایت از رشد در پیش بینی بازگشت تقاضای جهانی برای کالاهای ساخت چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fresh flowers add passing beauty to a timeworn street in Old Havana, where 60,000 of the city's two million residents live.
[ترجمه گوگل]گل‌های تازه زیبایی گذرا را به خیابانی فرسوده در هاوانای قدیمی، جایی که 60000 نفر از دو میلیون ساکن شهر در آن زندگی می‌کنند، می‌افزایند
[ترجمه ترگمان]گل های تازه، زیبایی گذران را به یک خیابان timeworn در هاوانا پیر که در آن ۶۰،۰۰۰ نفر از جمعیت دو میلیون نفری شهر زندگی می کنند، می بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now students knowledge are, facing the increasingly timeworn book, easy to let a person doesn't interest of study.
[ترجمه گوگل]اکنون دانش دانش‌آموزان، با کتابی که به طور فزاینده‌ای در حال فرسوده شدن است، به راحتی اجازه می‌دهیم فرد علاقه‌ای به مطالعه نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که دانش آموزان را دانش آموزان می دانند، با این کتاب رو به رشد فزاینده، آسان است که به یک فرد اجازه مطالعه را ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although the content of "eight part essay" is timeworn, the form and layout can be used for reference.
[ترجمه گوگل]اگرچه محتوای «انشا هشت قسمتی» فرسوده است، اما می‌توان از فرم و طرح آن برای مرجع استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه محتوای \"هشت بخش\" timeworn است، فرم و چیدمان را می توان برای مرجع مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The top priority is to reform the timeworn system.
[ترجمه گوگل]اولویت اصلی اصلاح سیستم فرسوده زمان است
[ترجمه ترگمان]اولویت اول اصلاح سیستم timeworn است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everyone has heard (or perhaps used) the timeworn dodge: 'Not tonight, dear. I've got a headache. '
[ترجمه گوگل]همه شنیده اند (یا شاید استفاده کرده اند) طفره رفتن زمان فرسوده: 'امشب نه عزیزم من یک سردرد دارم '
[ترجمه ترگمان]همه شنیده اید یا شاید مورد استفاده قرار گرفته اند: امشب نه، عزیزم سرم درد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the other hand, the timeworn concept of teacher management in colleges and universities of TCM as well as the petrified structure could hardly meet the current requirement.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، مفهوم فرسوده مدیریت معلم در کالج ها و دانشگاه های TCM و همچنین ساختار متحجرانه به سختی می تواند نیاز فعلی را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، مفهوم timeworn مدیریت معلم در کالج ها و دانشگاه های of و همچنین ساختار سنگ شده به سختی می تواند نیازهای فعلی را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It would be timeworn if I only use Chinese element and it would be involute if I only use Europe element.
[ترجمه گوگل]اگر من فقط از عنصر چینی استفاده کنم، زمان فرسوده خواهد بود و اگر فقط از عنصر اروپا استفاده کنم، غیرقابل پیچش است
[ترجمه ترگمان]اگر فقط از عنصر چینی استفاده کنم و اگر تنها از آلمان استفاده کنم، timeworn خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Weidman greeted him with the timeworn jest . " Got a patient for you. "
[ترجمه گوگل]ویدمن با شوخی کهنه از او استقبال کرد "برای شما یک بیمار دارم "
[ترجمه ترگمان]Weidman با مزاح timeworn به او خوشامد گفت: \" یک بیمار برای تو دارم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And eat your fruits and vegetables, " professor David Neiman at Appalachian State University, US gives his timeworn advice.
[ترجمه گوگل]پروفسور دیوید نیمن در دانشگاه ایالتی آپالاچی، ایالات متحده، توصیه‌های قدیمی خود را می‌گوید و میوه‌ها و سبزیجات خود را بخورید
[ترجمه ترگمان]و میوه ها و سبزیجات خود را بخورید، \"پروفسور دیوید Neiman در دانشگاه دولتی\" آپالاچیان استیت \"، ایالات متحده توصیه timeworn خود را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a bottle-neck of limiting the performance appraisal of such enterprises due to the lack of multi- stratagem and performance and the timeworn operation system.
[ترجمه گوگل]به دلیل فقدان چند استراتژی و عملکرد و سیستم عملیاتی فرسوده، این یک تنگنا برای محدود کردن ارزیابی عملکرد چنین شرکت‌هایی است
[ترجمه ترگمان]این یک neck برای محدود کردن ارزیابی عملکرد چنین شرکت هایی است که به علت عدم وجود stratagem و عملکرد و سیستم عملیات timeworn است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. PLG-CD4 method was superior in CD4 cell count for timeworn samples than traditional double-platform assay. The accuracy and reproducibility of PLG-CD4 assay were both acceptable.
[ترجمه گوگل]روش PLG-CD4 در تعداد سلول‌های CD4 برای نمونه‌های ساییده شده نسبت به روش سنتی دو پلتفرم برتر بود دقت و تکرارپذیری روش PLG-CD4 هر دو قابل قبول بود
[ترجمه ترگمان]روش PLG - CD۴ در شمارش سلول CD۴ برای نمونه های timeworn نسبت به سنجش double سنتی برتری داشت دقت و تکرارپذیری سنجش PLG - CD۴ هر دو قابل قبول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• shabby, worn-out
something that is timeworn is old or has been used a lot over a long period of time, and so is no longer interesting or in good condition.

پیشنهاد کاربران

1. کهنه. فرسوده 2. ( شوخی. عبارت و غیره ) تکراری. کلیشه ای. بی مزه
مثال:
a time - worn expression
یک اصطلاح کهنه و تکراری و کلیشه ای

بپرس