timeout

/ˌtaɪmˈaʊt//ˌtaɪmˈaʊt/

معنی: وقفه، ایست، فاصله، مهلت، تایم، ساعت غیبت کارگر
معانی دیگر: (فوتبال و غیره) تایم اوت، درنگ، توقف موقت بازی، کارایست، ساعت غیبت کارگر، وقفه، فاصله، ایست، درورزش تایم، مهلت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: time-outs, timeouts
(1) تعریف: a brief suspension of play in an athletic contest that is not counted in the time allotted for the game.

(2) تعریف: a period of rest from work, physical exertion, or the like.
مشابه: rest

جمله های نمونه

1. The coach called a time-out to discuss strategy.
[ترجمه گوگل]مربی برای بحث در مورد استراتژی یک وقت استراحت خواست
[ترجمه ترگمان]این مربی زمانی را برای بحث درباره استراتژی فرا خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. OK, time-out, everyone, let's all quiet down and talk about this calmly.
[ترجمه گوگل]خوب، تایم اوت، همه، بیایید همه ساکت شویم و با آرامش در مورد این موضوع صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]خیلی خب، وقت تمومه، همگی ساکت باشید و در این مورد آرام صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Oilers called timeout before the ball was snapped, so there was no penalty.
[ترجمه گوگل]نفتی ها قبل از زدن توپ تایم اوت کردند، بنابراین پنالتی نشد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه توپ قطع بشه Oilers زنگ زد و جریمه هم نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Timeout is more than putting a kid in a chair.
[ترجمه گوگل]تایم اوت بیشتر از گذاشتن یک بچه روی صندلی است
[ترجمه ترگمان]این مدت بیش از قرار دادن یک بچه در صندلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some time-outs are occasional: a break, a totally free and passive period, at the end of every big project.
[ترجمه گوگل]برخی از تایم اوت ها گاه به گاه هستند: یک استراحت، یک دوره کاملا آزاد و غیرفعال، در پایان هر پروژه بزرگ
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها گاهی اوقات: یک وقفه، یک دوره کاملا آزاد و غیر فعال، در پایان هر پروژه بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jody is grim on the sidelines, but during a time-out, she holds herself in check.
[ترجمه گوگل]جودی در کناره‌ها خشمگین است، اما در زمان استراحت، خودش را کنترل می‌کند
[ترجمه ترگمان]جودی یه گوشه و کنار گذاشته، اما در حین یه مدت طولانی خودش رو کنترل میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His release from time-out required that he quieten down and comply with the original request on his return.
[ترجمه گوگل]رهایی او از تایم اوت مستلزم آن بود که در هنگام بازگشت ساکت شود و به درخواست اصلی خود عمل کند
[ترجمه ترگمان]آزادی او از زمان لازم برای کناره گیری و پیروی از درخواست اصلی در بازگشت وی الزامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With 16 seconds left, and no timeouts remaining, Starr stepped into the huddle for the last call.
[ترجمه گوگل]در حالی که 16 ثانیه باقی مانده بود، و هیچ تایم اوتی باقی نمانده بود، استار برای آخرین تماس وارد جمع شد
[ترجمه ترگمان]با ۱۶ ثانیه باقی مانده، و هیچ کس باقی نمانده بود، استار برای آخرین بار دور هم جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The following case shows how a penalty such as time-out can be combined with positive reinforcement of pro-social behaviour.
[ترجمه گوگل]مورد زیر نشان می دهد که چگونه یک پنالتی مانند تایم اوت را می توان با تقویت مثبت رفتار اجتماعی طرفدار ترکیب کرد
[ترجمه ترگمان]مورد زیر نشان می دهد که چگونه یک مجازات مانند زمان - می تواند با تقویت مثبت رفتار موافق - اجتماعی ترکیب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With older, physically strong, resistive children, time-out may simply not be feasible.
[ترجمه گوگل]با بچه‌های بزرگ‌تر، از نظر جسمی قوی‌تر و مقاوم، استراحت ممکن است به سادگی امکان‌پذیر نباشد
[ترجمه ترگمان]با بزرگ تر، فیزیکی، کودکان مقاومتی، زمان - بیرون ممکن است به سادگی امکان پذیر نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During a time-out, Eddie bites her nails.
[ترجمه گوگل]در طول یک تایم اوت، ادی ناخن هایش را می جود
[ترجمه ترگمان]در طول یک زمان ادی ناخن هاش رو گاز میگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jody stifles the urge to call a time-out and berate them.
[ترجمه گوگل]جودی میل به درخواست تایم اوت و سرزنش آنها را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]جودی stifles رو خاموش میکنه تا یه زمان بهش زنگ بزنه و اونا رو سرزنش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even the Stanford cheerleaders were reading books during timeouts, apparently unconcerned about the outcome.
[ترجمه گوگل]حتی تشویق‌کننده‌های استنفورد نیز در طول استراحت‌ها مشغول خواندن کتاب بودند و ظاهراً نگران نتیجه نبودند
[ترجمه ترگمان]حتی cheerleaders استنفورد در طی timeouts کتاب می خواندند و ظاهرا نسبت به این نتیجه بی تفاوت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The job timeout must be an unsigned integer, or be'no limit '.
[ترجمه گوگل]مهلت پایان کار باید یک عدد صحیح بدون علامت باشد یا "بدون محدودیت" باشد
[ترجمه ترگمان]زمان اتمام کار باید یک عدد صحیح بدون علامت باشد، یا هیچ محدودیتی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. File transfer has failed because of timeout experienced on network connections.
[ترجمه گوگل]انتقال فایل به دلیل وقفه در اتصالات شبکه انجام نشد
[ترجمه ترگمان]انتقال پرونده به دلیل تجربه مدت زمانی که در اتصالات شبکه تجربه شده است، شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In between jobs, Liz always took time out to return to her first love -- travelling.
[ترجمه فرهاد] در بین کارهاش ، لیز همیشه وقفه ای ایجاد میکنه برای عشق اولش که مسافرت هستش
|
[ترجمه گوگل]در بین کارها، لیز همیشه برای بازگشت به عشق اولش - مسافرت - وقت می گذاشت
[ترجمه ترگمان]در بین مشاغل، لیز همیشه برای بازگشت به اولین عشق خود زمان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He took time out of his busy schedule to visit us.
[ترجمه گوگل]او از برنامه مشغله خود برای دیدن ما وقت گذاشت
[ترجمه ترگمان]او زمانی را از برنامه شلوغ خود بیرون آورد تا از ما دیدن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Do you take time out for yourself at least once a day?
[ترجمه گوگل]آیا حداقل یک بار در روز برای خود وقت می گذارید؟
[ترجمه ترگمان]دست کم یک بار برای خودت وقت داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He took time out from campaigning to accompany his mother to dinner.
[ترجمه گوگل]او از مبارزات انتخاباتی برای همراهی مادرش برای شام وقت گذاشت
[ترجمه ترگمان]او برای همراهی مادرش برای صرف شام از تبلیغات خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Fish can survive for only a short time out of water.
[ترجمه گوگل]ماهی می تواند برای مدت کوتاهی در بیرون از آب زنده بماند
[ترجمه ترگمان]ماهی فقط برای مدت کوتاهی از آب زنده می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The president took time out of his busy schedule to visit our school.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از برنامه مشغله خود برای بازدید از مدرسه ما وقت گذاشت
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور وقت خود را از برنامه شلوغ خود برای بازدید از مدرسه فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The drug is being used all the time out east.
[ترجمه گوگل]این دارو همیشه در شرق استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این دارو در تمام مدت از سمت شرق مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The kids spent all their time out of doors.
[ترجمه گوگل]بچه ها تمام وقت خود را بیرون از خانه سپری کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همه وقتشان را در خانه صرف می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. He had a torrid time out there on the racetrack.
[ترجمه گوگل]او در آنجا در پیست مسابقه، اوقات سختی را سپری کرد
[ترجمه ترگمان] اون توی مسابقه اسب دوانی هنوز وقت زیادی داشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. With 7 seconds left, Washington State called time out .
[ترجمه گوگل]با 7 ثانیه باقی مانده، ایالت واشنگتن تایم اوت را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]با گذشت ۷ ثانیه، ایالت واشنگتن اعلام زمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. And time out: Another blow for the girl who just wants to be one of the boys.
[ترجمه گوگل]و تایم اوت: ضربه ای دیگر برای دختری که فقط می خواهد یکی از پسرها باشد
[ترجمه ترگمان]و زمان بیرون یه ضربه دیگه برای دختری که فقط میخواد یکی از بچه ها باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Nurses in Training Questions: Do nurse teachers take time out to discuss their teaching methods with their peers?
[ترجمه گوگل]پرسش‌های پرستاران در آموزش: آیا معلمان پرستار برای بحث در مورد روش‌های تدریس خود با همسالان خود وقت می‌گذارند؟
[ترجمه ترگمان]پرستاران در سوالات آموزشی: آیا معلمان پرستار برای بحث در مورد روش های آموزشی خود با همسالان خود زمان می برند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Older people spend less time out of the house, on the street where the bulk of criminal activity occurs.
[ترجمه گوگل]افراد مسن زمان کمتری را بیرون از خانه می گذرانند، در خیابانی که عمده فعالیت های مجرمانه در آن رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]سالمندان زمان کمتری را برای بیرون رفتن از خانه، در خیابانی که بخش عمده فعالیت جنایی در آن رخ می دهد، سپری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He is a columnist for Time Out and appears regularly on Radio
[ترجمه گوگل]او ستون نویس Time Out است و مرتباً در رادیو ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]او یک ستون نویس در زمان بیرون است و به طور منظم در رادیو دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Short frequent periods in time out provide rapid learning experiences for the child.
[ترجمه گوگل]دوره های مکرر کوتاه مدت، تجربیات یادگیری سریعی را برای کودک فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]دوره های کوتاه مدت کوتاه، تجارب یادگیری سریع برای کودک فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وقفه (اسم)
suspension, abeyance, break, pause, interval, hiatus, standstill, cease, paralysis, stick, gap, station, timeout, caesura, chasm, jib, deadlock, desuetude

ایست (اسم)
stop, cessation, suspension, interval, standstill, stay, stand, halt, cease, close, period, timeout, caesura, flag stop, torpidity, stoppage

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

مهلت (اسم)
break, term, timeout, respite, leeway, moratorium, reprieve

تایم (اسم)
timeout

ساعت غیبت کارگر (اسم)
timeout

تخصصی

[برق و الکترونیک] فرصت زمانی

انگلیسی به انگلیسی

• break, brief suspension of activity
break, pause; time in which a computer tries unsuccessfully to connect to a device or a remote computer (computers)
if you take time out to do something, you stop your normal activities for a while in order to do it.

پیشنهاد کاربران

Time out is a form of punishment commonly used with children, where they are temporarily isolated from an activity or group as a consequence for misbehavior. It is often used as a way to give the child a chance to calm down and reflect on their actions.
...
[مشاهده متن کامل]

نوعی تنبیه که معمولاً برای کودکان استفاده می شود، جایی که آنها به طور موقت از یک فعالیت یا گروه به عنوان پیامد بدرفتاری جدا می شوند.
اغلب به عنوان راهی برای دادن فرصتی به کودک برای آرام شدن و تفکر در مورد اعمال خود استفاده می شود.
مثال؛
You need a time out for hitting your sister.
In a discussion about discipline strategies, someone might suggest, “Time outs can be an effective way to teach children self - control. ”
A teacher might use time outs in the classroom, saying, “If you can’t follow the rules, you’ll have a time out. ”

در جنگ به معنی ( آتش بس )
Have a great time out.
داشتن یک زمان ( تایم ) عالی
مکث/ توقف/ وقفه/ درنگ
گوشه نشانی
مکث/ توقف/ وقفه
گوشه نشاندن/ گوشه نشانی
زمانی که کودکان به عنوان تنبیه باید تنها در اتاق سپری کنند
محروم کردن
زمان خروج ، وقفه
نگهداشت
ایستِ کار ، نگهداشتِ کار
ایست بازی ، نگهداشت بازی
زمان ایست بازی
تکنیک تایم اوت یا وقفه کوتاه ( روانشناسی )

زمان استراحت کوتاه، زمان خارج شدن از فعالیت ورزشی یا کار برای استراحت کوتاه مدت
زمان خروج
It is a time to go out
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس