timeliness


مناسبت، بجایی

جمله های نمونه

1. The telegraph also brought a sense of timeliness to daily newspapers.
[ترجمه گوگل]تلگراف همچنین حس به موقع بودن را برای روزنامه های روزانه به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]این تلگراف همچنین حس مناسب بودن در روزنامه های روزانه را به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Teams work well to increase the efficiency and timeliness of operations.
[ترجمه گوگل]تیم ها به خوبی کار می کنند تا کارایی و به موقع بودن عملیات را افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]تیم ها به خوبی برای افزایش بهره وری و به موقع بودن عملیات کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusion The model has fine timeliness and handy manipulation.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری این مدل به موقع بودن و دستکاری مفیدی دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری این مدل به موقع بودن و دستکاری مفید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It should obey scientificity, timeliness, systematicness, diversity, practicalness and other basic principles to strengthen and improve the humanistic education of agricultural technology talents.
[ترجمه گوگل]برای تقویت و بهبود آموزش انسان‌گرایانه استعدادهای فن‌آوری کشاورزی باید از علم، به‌موقع بودن، نظام‌مندی، تنوع، عملی بودن و سایر اصول اساسی تبعیت کند
[ترجمه ترگمان]باید از scientificity، به موقع بودن، systematicness، تنوع، practicalness و سایر اصول پایه ای برای تقویت و بهبود آموزش انسانی استعدادهای فن آوری کشاورزی پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its salient features are: financing directness, timeliness and convenience.
[ترجمه گوگل]ویژگی های بارز آن عبارتند از: مستقیم بودن تأمین مالی، به موقع بودن و راحتی
[ترجمه ترگمان]ویژگی های برجسته آن عبارتند از: پشتیبانی مالی، به موقع بودن و راحتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The 20 th century witnessed the timeliness took the place of the spatiality.
[ترجمه گوگل]قرن بیستم شاهد بهنگام بودن جای فضایی را گرفت
[ترجمه ترگمان]قرن بیستم شاهد به موقع بودن زمان of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Logistics requirements for the accuracy, timeliness, reflect business - to - cash flow control.
[ترجمه گوگل]الزامات لجستیک برای دقت، به‌موقع بودن، بازتاب کنترل جریان نقدی تجاری-به-نقدی
[ترجمه ترگمان]الزامات لجستیک مربوط به دقت، به موقع بودن، منعکس کننده کنترل جریان نقدی - نقدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, the decision usefulness depends on the timeliness of financial reports.
[ترجمه گوگل]با این حال، سودمندی تصمیم به به موقع بودن گزارش های مالی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سودمندی تصمیم گیری به موقع بودن گزارش های مالی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The concept of timeliness is one of the core concepts of Yiology.
[ترجمه گوگل]مفهوم به موقع بودن یکی از مفاهیم اصلی یولوژی است
[ترجمه ترگمان]مفهوم به موقع بودن یکی از مفاهیم اصلی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Accuracy, precision and timeliness are essential.
[ترجمه گوگل]دقت، دقت و به موقع بودن ضروری است
[ترجمه ترگمان]دقت، دقت و به موقع بودن ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The timeliness of any referrals given.
[ترجمه گوگل]به موقع بودن هر ارجاع داده شده
[ترجمه ترگمان]به موقع بودن هر ارجاع داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The guidelines also place obligations on the responding members in each of the above situations including content and timeliness of response.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها همچنین تعهداتی را برای اعضای پاسخ دهنده در هر یک از موقعیت های فوق از جمله محتوا و به موقع بودن پاسخ قائل هستند
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل ها همچنین تعهداتی را بر اعضای واکنش در هر یک از شرایط فوق از جمله محتوا و به موقع بودن واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Secondly, the measurement of performance depends heavily on the relevance, adequacy and timeliness of information.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، اندازه گیری عملکرد به شدت به ارتباط، کفایت و به موقع بودن اطلاعات بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، اندازه گیری عملکرد به شدت بستگی به ارتباط، کفایت و به موقع بودن اطلاعات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moving at the speed of light around the globe, it promotes both greater timeliness and higher quality.
[ترجمه گوگل]حرکت با سرعت نور در سراسر جهان، هم بهنگام بودن و هم کیفیت بالاتر را ارتقا می دهد
[ترجمه ترگمان]حرکت به سمت سرعت نور در سرتاسر جهان، هم به موقع بودن و هم کیفیت بالاتر را ارتقا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] به موقع بودن

انگلیسی به انگلیسی

• exactness, punctuality

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : time
✅️ اسم ( noun ) : time / timelessness / timer / timeliness
✅️ صفت ( adjective ) : timely / timeless
✅️ قید ( adverb ) : timelessly
به روز بودن
سروقت سرموعد
به هنگام بودن
موقعیت شناسی
وقت شناسی

بپرس