timekeeper

/ˈtaɪmkiːpər//ˈtaɪmkiːpə/

معنی: گاهنگهدار، کارمند ثبت اوقات، وقتنگهدار
معانی دیگر: رجوع شود به: timepiece، (در مسابقات) وقت نگهدار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: timekeeping (n.)
(1) تعریف: an official in an athletic contest who regulates, keeps track of, or records the time for an event or each section of a game.

(2) تعریف: a watch or clock; timepiece.
مشابه: clock

(3) تعریف: an employee who keeps the records of hours worked by other employees.

جمله های نمونه

1. Officials include a referee, judges and a timekeeper.
[ترجمه گوگل]مقامات شامل یک داور، داوران و یک زمان نگهدار هستند
[ترجمه ترگمان]مقامات شامل یک داور، قاضی و متصدی حضور و غیاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The factory timekeeper keeps account of the hours of work done.
[ترجمه گوگل]زمان‌سنج کارخانه ساعت‌های کار انجام شده را حساب می‌کند
[ترجمه ترگمان]متصدی حضور و غیاب، ساعات کار انجام شده را به حساب می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This clock is a good timekeeper.
[ترجمه گوگل]این ساعت زمان سنج خوبی است
[ترجمه ترگمان]این ساعت حضور و غیاب خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She presided over the present-opening like an officious timekeeper.
[ترجمه گوگل]او مانند یک زمان‌سنج رسمی ریاست افتتاحیه را برعهده داشت
[ترجمه ترگمان]او در حال باز کردن متصدی حضور و حضور در حضور حضور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This timekeeper, now known as H- has all the internal complexity of H-4 but assumes an austere outward appearance.
[ترجمه گوگل]این زمان نگهدار، که اکنون با نام H- شناخته می شود، تمام پیچیدگی های درونی H-4 را دارد، اما ظاهر بیرونی سختی دارد
[ترجمه ترگمان]این حضور و غیاب، که حالا به H - ۴ مشهور است، همه پیچیدگی داخلی H - ۴ را دارد، اما ظاهر ظاهری جدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jurgen appointed himself as race referee and official timekeeper.
[ترجمه گوگل]یورگن خود را به عنوان داور مسابقه و زمان نگهدار رسمی منصوب کرد
[ترجمه ترگمان](یورگن himself)نیز به عنوان داور مسابقه انتخاب شد و متصدی حضور و غیاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A Careful Timekeeper A clockmaker has a shop in a busy town.
[ترجمه گوگل]یک ساعت نگهدار دقیق یک ساعت ساز در یک شهر شلوغ مغازه دارد
[ترجمه ترگمان]مراقب باش \"ای timekeeper\" یه مغازه تو یه شهر شلوغ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm the timekeeper for the town.
[ترجمه گوگل]من زمان نگهدار شهر هستم
[ترجمه ترگمان]من the برای شهر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is going to be a timekeeper at the track meet.
[ترجمه گوگل]او قرار است در مسابقه پیست زمان‌دار باشد
[ترجمه ترگمان]قرار است متصدی حضور و غیاب در محل ملاقات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The watch is an excellent timekeeper.
[ترجمه گوگل]ساعت یک زمان نگهدار عالی است
[ترجمه ترگمان]ساعت حضور و غیاب خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new record-holder for the most precise timekeeper could tick off the 7-billion-year age of the universe to within 4 seconds.
[ترجمه گوگل]رکورددار جدید دقیق ترین زمان نگهدار می تواند عمر 7 میلیارد ساله کیهان را در عرض 4 ثانیه ثبت کند
[ترجمه ترگمان]رکورد جدید برای متصدی حضور و غیاب می تواند در عرض ۴ ثانیه، سن ۷ میلیارد ساله جهان را تیک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everybody looks agape, also forget even timekeeper press stopwatch.
[ترجمه گوگل]همه گیج به نظر می رسند، همچنین حتی کرونومتر را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]هر کس agape به نظر می رسد، همچنین ساعت stopwatch را نیز فراموش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This clock a good timekeeper.
[ترجمه گوگل]این ساعت یک زمان نگهدار خوب است
[ترجمه ترگمان]این ساعت حضور و غیاب خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What does this timekeeper do?
[ترجمه گوگل]این ساعت‌دار چه می‌کند؟
[ترجمه ترگمان]این timekeeper چه کاری انجام می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاهنگهدار (اسم)
timekeeper

کارمند ثبت اوقات (اسم)
timekeeper

وقت نگهدار (اسم)
timekeeper

تخصصی

[عمران و معماری] وقتپای
[فوتبال] وقت نگهدار
[نساجی] وقت نگهدار - زمان سنج

انگلیسی به انگلیسی

• one who keeps time in sports game; employee attendance list; one who keeps time
a timekeeper is a person or an instrument that records or keeps time.
if you say that someone is a good timekeeper, or a poor timekeeper, you are saying how good or bad they are at arriving at work at the correct time.

پیشنهاد کاربران

بپرس