مرخصی قضایی : کسی که زودتر از دوران حبس خود به دلیل رفتار خوب آزاد می شود
مرخصی رسمی : به دلیل تعطیلات رسمی
مرخصی استعلاجی: به دلیل مریضی
مرخصی رسمی : به دلیل تعطیلات رسمی
مرخصی استعلاجی: به دلیل مریضی
برخی مثال ها برای "مرخصی" :
1 - You won't get paid for time off unless you have a doctor's note.
2 - He never takes any time off .
3 - Give yourself some time off as a reward.
4 - I need some time off.
5 - Her request for time off work was denied.
مرخصی
اوقات فراغت،
Time away from work, school, or other responsibilities.
I'm looking forward for some time off from my studies
مرخصی گرفتن، زمان مرخصی
زمانی برای استراحت
استراحت
کاری نکردن
استراحت
کاری نکردن
زمان مرخصی - زمانی که ( از نظر اداری ) در محل کار یا تحصیل نیستید