مرخصی
اگر بخواهیم در حالت فعل آن را بیاوریم به این صورت می شود:
Book time off
مرخصی گرفتن از کار - رزرو کردن زمان مرخصی از کار
I need to book time off for my holiday next month.
... [مشاهده متن کامل]
"I'm going to book some time off in December to see my family. "
( قصد دارم در دسامبر مرخصی بگیرم تا خانواده ام را ببینم. )
"You should book your time off early if you want to travel during the summer. "
( اگر می خواهی تابستان سفر کنی، بهتر است مرخصی ات را زودتر رزرو کنی. )
"He had to book time off because his son was sick. "
( او مجبور شد مرخصی بگیرد چون پسرش بیمار بود. )
اگر بخواهیم در حالت فعل آن را بیاوریم به این صورت می شود:
مرخصی گرفتن از کار - رزرو کردن زمان مرخصی از کار
... [مشاهده متن کامل]
( قصد دارم در دسامبر مرخصی بگیرم تا خانواده ام را ببینم. )
( اگر می خواهی تابستان سفر کنی، بهتر است مرخصی ات را زودتر رزرو کنی. )
( او مجبور شد مرخصی بگیرد چون پسرش بیمار بود. )
برای کسایی که به خاطر رفتار مناسب آزادی زود از موعد میگیرن هم از این اصطلاح استفاده میشه
He got time off for good behavior.
مرخصی قضایی : کسی که زودتر از دوران حبس خود به دلیل رفتار خوب آزاد می شود
مرخصی رسمی : به دلیل تعطیلات رسمی
مرخصی استعلاجی: به دلیل مریضی
مرخصی رسمی : به دلیل تعطیلات رسمی
مرخصی استعلاجی: به دلیل مریضی
برخی مثال ها برای "مرخصی" :
1 - You won't get paid for time off unless you have a doctor's note.
2 - He never takes any time off .
3 - Give yourself some time off as a reward.
4 - I need some time off.
5 - Her request for time off work was denied.
مرخصی
اوقات فراغت،
Time away from work, school, or other responsibilities.
I'm looking forward for some time off from my studies
مرخصی گرفتن، زمان مرخصی
زمانی برای استراحت
استراحت
کاری نکردن
استراحت
کاری نکردن
زمان مرخصی - زمانی که ( از نظر اداری ) در محل کار یا تحصیل نیستید