time honored

/ˈtaɪmˈɑːnərd//taɪmˈɒnəd/

پرسابقه و سنت، ریشه دار، باستانی و مورد احترام، مورد احترام بعلت قدمت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: respected because of its long use.

- a time-honored way of farming
[ترجمه گوگل] روشی قدیمی برای کشاورزی
[ترجمه ترگمان] یک روش قدیمی برای کشاورزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

در جمله زیر اگر به معنای آورده شده توسط دوستان سادات، قیصری و رضا بتوان "معتبر" هم اضافه کرد:
In testing vision, eye doctors employ a time - honored reference to measure visual acuity
در سنجش بینائی، چشم پزشکان از یک مرجع معتبر برای اندازه گیری وضوح و دقت بینایی استفاده می کنند
در طول زمان مورد توجه، دیرینه
جااُفتاده
امتحان شده، امتحان پس داده
دیرآشنا، جاافتاده، مألوف، رایج شده در طول زمان
دیرپا، دیرینه
دیرینه، دیرین، کهن
حق اب و گل داشتن

بپرس