time enough

جمله های نمونه

1. We always have time enough, if we will but use it aright.
[ترجمه گوگل]ما همیشه وقت کافی داریم، اگر بخواهیم درست استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه به اندازه کافی وقت داریم که درست از آن استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One always has time enough, if one will apply it well.
[ترجمه گوگل]انسان همیشه وقت کافی دارد، اگر آن را به خوبی به کار گیرد
[ترجمه ترگمان]همیشه به اندازه کافی زمان دارد، اگر کسی آن را به خوبی اعمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have time enough to get to the airport.
[ترجمه گوگل]زمان کافی برای رسیدن به فرودگاه داریم
[ترجمه ترگمان] به اندازه کافی وقت داریم که بریم فرودگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Come on - there'll be time enough to chat later.
[ترجمه گوگل]بیا - بعداً زمان کافی برای گپ زدن وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بیا - بعدا وقت برای گپ زدن داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was time enough to obliterate memories of how things once were for him.
[ترجمه گوگل]زمان کافی برای محو کردن خاطرات او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]زمان کافی برای محو کردن خاطرات زمانی برای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There'll be time enough to relax when you've finished your work.
[ترجمه گوگل]وقتی کارتان تمام شد، زمان کافی برای استراحت وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی کارت را تمام کردی، وقت کافی برای استراحت داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He'd had time enough to get ten horses under shelter.
[ترجمه گوگل]او وقت کافی داشت تا ده اسب را در پناه ببرد
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی فرصت داشت که ده اسب زیر پناه ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life is short, but there is always time enough for courtesy. Ralph Waldo Emerson
[ترجمه گوگل]زندگی کوتاه است، اما همیشه زمان کافی برای ادب وجود دارد رالف والدو امرسون
[ترجمه ترگمان]زندگی کوتاه است، اما همیشه برای نزاکت کافی است رالف والدو امرسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That would be another hour yet, not time enough to reach even half way back to Bailey Island.
[ترجمه گوگل]این هنوز یک ساعت دیگر است، زمان کافی برای رسیدن به نیمی از راه بازگشت به جزیره بیلی نیست
[ترجمه ترگمان]هنوز یک ساعت دیگر طول نخواهد کشید، نه وقت کافی برای رسیدن به جزیره بیلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Time enough for that later, if need be.
[ترجمه گوگل]زمان کافی برای آن بعداً، در صورت لزوم
[ترجمه ترگمان]اگر لازم شد، وقت کافی برای این کار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He says he will have time enough to relax and carouse when he's had a smash hit with his first novel.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید زمانی که اولین رمانش را با موفقیت روبرو می‌کند، زمان کافی برای استراحت و سرگرمی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]می گوید زمان کافی برای استراحت و می خوارگی دارد وقتی که با اولین رمان his برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sit with the music, blow a little smoke, time enough to snap out of it, sip the brandy.
[ترجمه گوگل]با موسیقی بنشینید، کمی دود بکشید، زمان کافی برای خارج شدن از آن، جرعه جرعه براندی را بنوشید
[ترجمه ترگمان]با موزیک بنشین، یک خرده سیگار بکش، وقت آن کافی است که آن را از آن بیرون بکشد و براندی را مزه مزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's time enough left to you to fill whole chronicle chronicles.
[ترجمه گوگل]زمان کافی برای پر کردن کل وقایع نگاری برای شما باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]زمان کافی برای شما باقی می ماند که کل تاریخچه خود را پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Given time enough, however, the balance becomes a sagging to the grave side.
[ترجمه گوگل]با توجه به زمان کافی، با این حال، تعادل به سمت قبر تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، زمان کافی است تا تعادل در کنار گور شل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a long enough period of time, a considerable amount of time

پیشنهاد کاربران

بپرس