1. This proposal is a political time bomb that could cost the government the next election.
 [ترجمه گوگل]این پیشنهاد یک بمب ساعتی سیاسی است که می تواند برای دولت هزینه انتخابات بعدی را به همراه داشته باشد 
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد یک بمب زمانی سیاسی است که می تواند انتخابات بعدی را برای دولت هزینه کند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
2. He described global warming as "an environmental time bomb ticking away".
 [ترجمه گوگل]او گرم شدن زمین را به عنوان "بمب ساعتی زیست محیطی در حال نابودی" توصیف کرد 
[ترجمه ترگمان]او گرم شدن جهانی هوای کره زمین را \"یک بمب ساعتی زیست محیطی\" توصیف کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. Cutting down the rainforest is an environmental time bomb.
 [ترجمه گوگل]قطع کردن جنگل های بارانی یک بمب ساعتی زیست محیطی است 
[ترجمه ترگمان]کاهش جنگل های بارانی یک بمب ساعتی زیست محیطی است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. Rising unemployment is a political time bomb for the government.
 [ترجمه گوگل]افزایش بیکاری یک بمب ساعتی سیاسی برای دولت است 
[ترجمه ترگمان]افزایش بیکاری یک بمب زمانی سیاسی برای دولت است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. He synchronized the time bomb with his watch.
 [ترجمه گوگل]او بمب ساعتی را با ساعت خود هماهنگ کرد 
[ترجمه ترگمان]اولین بمب رو با ساعت خودش هماهنگ کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. The man is clearly a walking time bomb.
 [ترجمه گوگل]این مرد به وضوح یک بمب ساعتی است 
[ترجمه ترگمان]این مرد به وضوح یک بمب ساعتی متحرک است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. I felt like a walking time bomb, set to detonate in sixty minutes.
 [ترجمه گوگل]احساس می کردم یک بمب ساعتی در حال پیاده روی است که ظرف شصت دقیقه منفجر می شود 
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم یک بمب ساعتی راه می روم که در شصت دقیقه منفجر می شوم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. Our baby is a bomb, too: a time bomb.
 [ترجمه گوگل]بچه ما هم بمب است: بمب ساعتی 
[ترجمه ترگمان]کودک ما هم یک بمب است: یک بمب ساعتی 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. It is a time bomb waiting to explode.
 [ترجمه گوگل]این یک بمب ساعتی است که منتظر انفجار است 
[ترجمه ترگمان]این یک بمب ساعتی است که منتظر منفجر شدن است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. Was it some psychic time bomb long ago planted on Ludlow Street?
 [ترجمه گوگل]آیا این یک بمب ساعتی روانی مدت ها پیش در خیابان لودلو کار گذاشته شده بود؟ 
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش بمب رو تو خیابون \"Ludlow\" جاسازی کرده بود؟ 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. On top of this, the environmental time bomb that has been ticking away for years now seems ready to explode.
 [ترجمه گوگل]علاوه بر این، بمب ساعتی زیستمحیطی که سالها در حال حرکت بوده، اکنون آماده به نظر میرسد که منفجر شود 
[ترجمه ترگمان]در بالای این مساله، بمب ساعتی زیست محیطی که سال ها در حال گذر است، اکنون به نظر می رسد که آماده انفجار است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. These factors have created a demographic time bomb.
 [ترجمه گوگل]این عوامل یک بمب ساعتی جمعیتی ایجاد کرده است 
[ترجمه ترگمان]این عوامل یک بمب ساعتی جمعیتی را ایجاد کرده اند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. It's a ticking time bomb for the federal budget.
 [ترجمه گوگل]این یک بمب ساعتی برای بودجه فدرال است 
[ترجمه ترگمان]این یک بمب ساعتی در حال گذر برای بودجه فدرال است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. A time bomb exploded twenty minutes after the plane took off.
 [ترجمه گوگل]یک بمب ساعتی بیست دقیقه پس از بلند شدن هواپیما منفجر شد 
[ترجمه ترگمان]یک بمب زمانی بیست دقیقه بعد از پرواز هواپیما منفجر شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید