• : تعریف: a rate of pay, usu. for overtime work, that is fifty percent higher than that normally paid.
جمله های نمونه
1. We get time and a half for working on Sunday.
[ترجمه امیر] ما برای کار در روز یکشنبه یک برابر و نیم دستمزد میگیریم
|
[ترجمه گوگل]یکشنبه یک و نیم وقت برای کار داریم [ترجمه ترگمان]ما وقت و نیم برای کار در روز یکشنبه می گیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We get time and a half on Sundays.
[ترجمه گوگل]یکشنبه ها یک و نیم وقت داریم [ترجمه ترگمان]یکشنبه ها و نیم یکشنبه وقت داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There was no union to be consulted, no time and a half or double time to be considered.
[ترجمه گوگل]هیچ اتحادیه ای وجود نداشت که مورد مشورت قرار گیرد، نه زمان و نیم یا دو بار در نظر گرفته شود [ترجمه ترگمان]هیچ اتحادی وجود نداشت که با آن مشورت شود، نه زمانی و نیم یا دو بار در نظر گرفته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We get time and a half for overtime.
[ترجمه گوگل]برای وقت اضافه یک و نیم وقت می گیریم [ترجمه ترگمان] وقت و نصف اضافه کاری داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. When I work overtime I'm paid time and a half.
[ترجمه گوگل]وقتی اضافه کار می کنم یک و نیم وقت حقوق می گیرم [ترجمه ترگمان]وقتی اضافه کاری کار می کنم، وقت و نصف شب را می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Yes, and they paid me time and a half.
[ترجمه گوگل]بله، و آنها به من زمان و نیم پرداخت کردند [ترجمه ترگمان]بله، آن ها به من وقت و نیم می دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Do you get paid time and a half for overtime?
[ترجمه گوگل]آیا برای اضافه کاری یک و نیم وقت حقوق می گیرید؟ [ترجمه ترگمان]وقت و نصف اضافه کاری بهت میده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The next day, Miranda was putting in time and a half at her firm when Steve called her. Miranda had been backed into a corner. And even though she was surrounded by bitches, she didn't wanna be one.
[ترجمه گوگل]روز بعد، میراندا داشت یک و نیم وقت در شرکتش می گذاشت که استیو با او تماس گرفت میراندا به گوشه ای عقب کشیده شده بود و با وجود اینکه او توسط عوضی ها احاطه شده بود، نمی خواست یکی باشد [ترجمه ترگمان]روز بعد، میراندا به موقع و نیم نگاهی به شرکتش، وقتی که استیو او را صدا می کرد می گذشت میراندا به گوشه ای پناه برده بود و با وجود اینکه اون توسط جنده ها محاصره شده بود، اون نمی خواست کسی باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Do you time and a half for overtime?
[ترجمه گوگل]آیا برای اضافه کاری یک و نیم وقت می گذارید؟ [ترجمه ترگمان]وقت و نیم ساعت اضافه کاری داری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tom got time and a half when he worked beyond his usual quitting time.
[ترجمه گوگل]زمانی که تام بیش از زمان معمول ترک کارش کار کرد، یک و نیم وقت داشت [ترجمه ترگمان]تام وقت و نیم را داشت که بیش از حد معمول کار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The only about being an hourly employee is getting paid time and a half for overtime.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که در مورد کارمند ساعتی بودن وجود دارد، دریافت زمان و نیم حقوق برای اضافه کاری است [ترجمه ترگمان]تنها در مورد یک کارمند ساعتی به وقت و نیم برای اضافه کاری پرداخت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. To ensure privacy between guests, please make an appointment ahead of time and a half hours.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از حفظ حریم خصوصی بین مهمانان، لطفا یک ساعت و نیم زودتر وقت بگذارید [ترجمه ترگمان]برای اطمینان از خلوت بین مهمان ها، لطفا قبل از وقت و نیم ساعت قرار ملاقات بگذارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Any approved overtime over that will be paid at time and a half, which you can take as salary or time off.
[ترجمه گوگل]هر اضافه کاری تایید شده بیش از آن در زمان و نیم پرداخت می شود که می توانید آن را به عنوان حقوق یا مرخصی بگیرید [ترجمه ترگمان]هر گونه اضافه کاری و دست مزد در زمان و نیم پرداخت می شود که شما می توانید به عنوان حقوق و یا زمان مرخصی بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I like to work on holidays because I am on time and a half.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم در روزهای تعطیل کار کنم زیرا به موقع هستم [ترجمه ترگمان]من دوست دارم در تعطیلات کار کنم، چون من در زمان و نیم هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید