tilth

/ˈtɪlθ//tɪlθ/

معنی: زمین مزروعی، خیش، کشت، زمین کشت شده
معانی دیگر: کشت و زرع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of tilling.

(2) تعریف: the state of being tilled.

(3) تعریف: the result of tilling; tilled soil.

جمله های نمونه

1. They require a fine tilth with plenty of humus and moisture, and are slow growing.
[ترجمه گوگل]آنها به یک شیب خوب با هوموس و رطوبت فراوان نیاز دارند و به کندی رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به tilth خوب با مقدار زیادی از گیاخاک و مرطوب نیاز دارند و در حال رشد آهسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tilth: You want your soil to have good tilth, namely to be crumbly and easy to work.
[ترجمه گوگل]شیب: شما می خواهید خاک شما کذب خوبی داشته باشد، یعنی شکننده باشد و به راحتی کار شود
[ترجمه ترگمان]tilth: شما می خواهید که خاک شما tilth خوبی داشته باشد، یعنی تمیز کردن و کار کردن آسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Purple soil is one kind of important unirrigated tilth soil in southern China.
[ترجمه گوگل]خاک ارغوانی یکی از انواع خاک های غیر آبی مهم در جنوب چین است
[ترجمه ترگمان]خاک بنفش یکی از انواع خاک مهم unirrigated در جنوب چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Whatever goes to the tilth of me it shall be you!
[ترجمه گوگل]هر چه به کشتزار من برود تو باشی!
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که به زمین افتاد، تو خواهی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A preliminary experiment and analysis of tilth resistance of two-wing types of different sweeps mounted on the same revolving frame were made through modification of moving parameters in this paper.
[ترجمه گوگل]یک آزمایش اولیه و تجزیه و تحلیل مقاومت شیب انواع دو بال از جاروهای مختلف نصب شده بر روی یک قاب گردان با اصلاح پارامترهای متحرک در این مقاله انجام شد
[ترجمه ترگمان]آزمایش اولیه و آنالیز مقاومت tilth دو بال مختلف بر روی یک قاب چرخان مختلف از طریق تغییر پارامترهای متحرک در این مقاله انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The root distribution in different tilth layer is different.
[ترجمه گوگل]توزیع ریشه در لایه های مختلف تیلت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]توزیع ریشه در لایه tilth مختلف متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reasonable scientific basis was provided for soil tilth optimization.
[ترجمه گوگل]مبنای علمی منطقی برای بهینه‌سازی شیب خاک فراهم شد
[ترجمه ترگمان]اساس علمی منطقی برای بهینه سازی tilth خاک فراهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this paper, the tilth depth of driving disk-plow has been analysed According to the furrow slice was succeeded in turning for the maximal tilth depth.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، عمق شیب محرک دیسک گاوآهن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، عمق tilth هارد دیسک گرداننده تجزیه و تحلیل شده است با توجه به این که قسمت شیار در تبدیل به عمق tilth بیشینه موفق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some of these provide tilth to a soil.
[ترجمه گوگل]برخی از اینها خاک را برای خاک فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها tilth را به خاک می سپارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tilth 's the quality of a soil which makes it easy to cultivate and easy for the roots of plants to grow.
[ترجمه گوگل]Tilth کیفیت خاکی است که کشت آن را آسان می کند و رشد ریشه گیاهان را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]tilth کیفیت یک خاک است که کاشت و آسان کردن ریشه های گیاهان را آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Certified Organic by Oregon Tilth.
[ترجمه گوگل]دارای گواهی ارگانیک توسط Oregon Tilth
[ترجمه ترگمان]Certified ارگانیک توسط ارگان tilth
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So microflora increase tilth.
[ترجمه گوگل]بنابراین میکرو فلور شیب را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین فلور مواد اولیه را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr Burrows added cultivator tines to scratch the surface and provide an adequate tilth for the rapeseed.
[ترجمه گوگل]آقای باروز برای خراش دادن سطح و ایجاد شیب مناسب برای دانه کلزا، قلاب های کولتیواتور را اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]شاخک های کالتیواتور شاخه به سطح را خراش می دهند و an کافی برای (کلزا)فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The local stockbreedings were destructed because a large amount of pasture was changed to the tilth .
[ترجمه گوگل]دامداران محلی از بین رفتند زیرا مقدار زیادی مرتع به کشتزار تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]The محلی به این دلیل destructed بودند که مقدار زیادی از چراگاه به the تغییر داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Although the status of soil available boron and zinc was improved somewhat, there are still 2/3 of tilth lack of boron and 1/3 lack of zinc.
[ترجمه گوگل]اگرچه وضعیت بور و روی موجود در خاک تا حدودی بهبود یافته است، اما هنوز 2/3 از کمبود بور و 1/3 کمبود روی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه وضعیت خاک موجود و روی موجود تا حدی بهبود یافته است، اما هنوز ۲ \/ ۳ از کمبود boron بورون و ۱ \/ ۳ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمین مزروعی (اسم)
farm, tilth

خیش (اسم)
share, tillage, plow, coarse linen cloth, miner, tilling, rooter, ploughshare, tilth, ditcher, tusk, scooter, plowing

کشت (اسم)
cultivation, tillage, tilth

زمین کشت شده (اسم)
tilth

تخصصی

[خاک شناسی] ورزخاک
[آب و خاک] شخم آیی

انگلیسی به انگلیسی

• act of tilling or cultivating land; cultivated land

پیشنهاد کاربران

بپرس