• (1)تعریف: a flat or shaped piece of baked and usu. glazed clay, or similar material, used as roofing, for walls, and as floor covering, or for various other purposes.
• (2)تعریف: tiles collectively, or an expanse covered by tiles; tiling.
• (3)تعریف: a short pipe of concrete or baked clay used for drainage.
• (4)تعریف: a hollow block of concrete or baked clay used to build or fireproof structures.
• (5)تعریف: any of various small flat playing pieces used in certain games.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: tiles, tiling, tiled
• : تعریف: to provide with tiles; cover or decorate with tiles.
جمله های نمونه
1. ceramic tile
آجر کاشی،کاشی سرامیک
2. encaustic tile
کاشی در سوختی
3. glazed tile
آجر کاشی
4. smooth- faced tile
کاشی روصاف
5. Stick the pieces on with tile cement.
[ترجمه گوگل]قطعات را با سیمان کاشی بچسبانید [ترجمه ترگمان]قطعات را با سیمان کاشی کنار بگذارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We're going to tile the bathroom.
[ترجمه s.alib] ما داریم میریم حموم را کاشی کاری کنیم
|
[ترجمه ب گنج جو] خوب، حموم رو هم تمام و کمال کاشی می زنیم.
|
[ترجمه Saeid.T] دو جور میشه گفت: ما داریم میریم حموم/سرویس بهداشتی را کاشی کاری کنیم ( در مسیر رفتن هستیم ) . ما قصد داریم حموم/سرویس بهداشتی را کاشی کنیم ( قراره در آینده نزدیک این کار را بکنیم )
|
[ترجمه گوگل]حمام را کاشی کاری می کنیم [ترجمه ترگمان]ما داریم میریم به کف حموم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A tile fell off the roof.
[ترجمه علیرضا] یک کاشی ازبالای بام افتاد
|
[ترجمه گوگل]کاشی از پشت بام افتاد [ترجمه ترگمان]زمین از سقف پایین افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The bathroom is faced with tile.
[ترجمه Saeid.T] حمام نماکاری شده بود با کاشی ( سطوح نمای حمام پوشیده شده بود با کاشی )
|
[ترجمه Saeid.T] حمام/سرویس بهداشتی نماکاری شده بود با کاشی ( سطوح نمای حمام پوشیده شده بود با کاشی )
|
[ترجمه گوگل]سرویس بهداشتی رو به کاشی می باشد [ترجمه ترگمان]حمام با کاشی ساخته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The floor was tile, a soft red, polished to a satiny sheen.
[ترجمه گوگل]کف کاشی بود، قرمز ملایم، جلا داده شده تا درخشش ساتنی [ترجمه ترگمان]کف اتاق کاشی شده بود، یک قرمز نرم و براق که به صورت satiny می درخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Careful examination of one roof tile revealed the impression of an animal paw-print.
[ترجمه گوگل]بررسی دقیق یکی از کاشی های پشت بام نشان داد که اثری از پنجه حیوان وجود دارد [ترجمه ترگمان]دقت مراقب یکی از کاشی های سقف بود که اثر پنجه حیوانات را نشان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A cracked tile spoiled the look of the countertop.
[ترجمه گوگل]کاشی ترک خورده ظاهر میز را خراب کرد [ترجمه ترگمان]کاشی ترک خورده نگاه of را خراب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They had no view of tile nobility of being intellectuals and judges of lie social order.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ نظری به اشراف کاشی به روشنفکر بودن و قاضی نظم اجتماعی دروغ نداشتند [ترجمه ترگمان]آن ها از اصالت کاشی نبودند که روشنفکران و قاضیان نظم اجتماعی باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Oh, sure, you see red tile roofs in Rancho Bernardo and brilliant tile work in Balboa Park fountains and buildings.
[ترجمه گوگل]اوه، مطمئناً، سقفهای کاشی قرمز را در رانچو برناردو و کاشی کاریهای درخشان در فوارهها و ساختمانهای پارک بالبوآ میبینید [ترجمه ترگمان]اوه، حتما، شما بامه ای کاشی قرمز را در Rancho برناردو و کار کاشی درخشان در Balboa پارک و ساختمان ها می بینید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A brick and tile works in the village closed in 197 and a blacksmith's shop was pulled down in 195
[ترجمه گوگل]یک کار آجر و کاشی در روستا در سال 197 بسته شد و یک مغازه آهنگری در سال 195 خراب شد [ترجمه ترگمان]یک آجر و کاشی در دهکده ۱۹۷ و یک کارگاه آهنگری در ۱۹۵ سالگی تعطیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سفال (اسم)
shard, clay, earthenware, tile, terracotta
آجر کاشی (اسم)
tile, clinker
با اجر کاشی فرش کردن (فعل)
tile
تخصصی
[عمران و معماری] کاشی - سفال [کامپیوتر] کنار هم چیدن، فرش کردن 1. ایجاد وضعیتی که پنجره ها صفحه نمایش را به بخشهای مختلفی تقسیم کننند . بدون اینکه روی هم قرار گیرند . در این حالت می گویی صفحه را فرش کرده ایم . 2. چاپ یک صفحه بزرگ ( بزرگتر از صفحه ای که چاپگر می تواند به کار گیرد . ) به وسیله تقسیم صفحه به یک سری از برگها با اندازه ی مرتبی که بعدها می توانند به هم وصل شوند . 3. ایجاد الگویی با طراحی ساده به وسیله ی تکرار زیاد ان بسیار ی از برنامه های ترسیم و نقاشی دارای کتابخانه ای از ابن الگو ها هستند . ممکن است الگوی خودتان را نیز طراحی کنید . [زمین شناسی] جزر ومد
انگلیسی به انگلیسی
• slab of fired clay for covering roofs or lining walls or floors pave, cover with tiles tiles are flat, square, thin objects that are used to cover floors, walls, or roofs.
پیشنهاد کاربران
tile 2 ( n ) carpet tiles
tile 1 ( n ) ( taɪl ) =a flat, usually square, piece of baked clay, carpet, or other material that is used in rows for covering walls and floors
کاشی - سفال - کف پوش
صفحه شطرنجی که رنگ خانه های مجاور آن یکسان باشد. کادربندی ( با زمینه یکسان )