1. His tightfisted employer was unwilling to give him a raise.
[ترجمه گوگل]کارفرمای سختگیر او تمایلی به افزایش حقوق او نداشت
[ترجمه ترگمان]کارفرمای tightfisted تمایلی نداشت که او را بزرگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. When we gave it a tightfisted 52% in Issue 7 our main bone of contention was that it was ridiculously overpriced.
[ترجمه گوگل]وقتی در شماره 7 به آن 52% دادیم اصلی ترین بحث ما این بود که قیمت آن به طرز مضحکی بیش از حد بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما یک tightfisted ۵۲ % در شماره ۷ به آن دادیم، مساله اصلی مشاجره این بود که به طرز مسخره ای گران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A tightfisted man was standing on the pavement with two heavy suitcases hailing a taxi.
[ترجمه گوگل]مردی مشت محکم با دو چمدان سنگین روی سنگفرش ایستاده بود و تاکسی می گرفت
[ترجمه ترگمان]مرد tightfisted با دو چمدان سنگین روی پیاده رو ایستاده بود و یک تاکسی صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's very tightfisted. Her boss is a skinflint .
[ترجمه گوگل]او خیلی تنگ است رئیس او چخماق است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی tightfisted رئیسش آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is the most tightfisted person we have ever met.
[ترجمه گوگل]او محکم ترین فردی است که تا به حال دیده ایم
[ترجمه ترگمان]او عجیب ترین آدمی است که تا به حال دیده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She is so tightfisted.
7. Parents know that a caring attitude can not only save you a small fortue, but also even make you feel good about being tightfisted and offering more care than presents.
[ترجمه گوگل]والدین میدانند که نگرش مراقبتی نه تنها میتواند ثروت اندکی را برای شما ذخیره کند، بلکه حتی باعث میشود که احساس خوبی در مورد مشت محکم بودن و ارائه مراقبتهای بیشتر نسبت به هدیه به شما بدهد
[ترجمه ترگمان]والدین می دانند که یک نگرش دلسوزانه نه تنها می تواند شما را نجات دهد بلکه باعث می شود که شما احساس خوبی نسبت به tightfisted بودن و ارائه مراقبت بیشتر نسبت به هدیه داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید