🔸 معادل فارسی:
طناب را سفت کردن / حلقه را تنگ تر کردن / فشار را بیشتر کردن
در زبان محاوره ای:
داره خفش می کنه، داره حلقه رو تنگ تر می کنه، فشارو زیاد کرده، داره گیرش می ندازه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – سیاسی/نظامی ) :**
افزایش فشار، محدودیت، یا محاصره بر فرد، گروه، یا کشور—برای وادار کردن به تسلیم یا تغییر رفتار
مثال: *The sanctions are tightening the noose around the regime. *
تحریم ها دارن حلقه رو دور رژیم تنگ تر می کنن.
2. ** ( روانی – فردی ) :**
افزایش اضطراب، فشار روانی، یا احساس گیر افتادن در موقعیتی که راه فرار ندارد
مثال: *With every deadline missed, the noose tightened around his mind. *
با هر ضرب الاجل از دست رفته، طناب دور ذهنش سفت تر شد.
3. ** ( حقوقی – پلیسی ) :**
افزایش شواهد، محدودیت های قانونی، یا تعقیب قضایی که فرد را به سمت محکومیت یا دستگیری سوق می دهد
مثال: *Investigators are tightening the noose with new evidence. *
بازرس ها دارن با مدارک جدید حلقه رو تنگ تر می کنن.
4. ** ( تاریخی – خشونت آمیز ) :**
در معنای اولیه، اشاره به سفت کردن طناب دار برای اعدام؛ امروزه بیشتر به صورت استعاری استفاده می شود
مثال: *The rebels felt the noose tighten as the army advanced. *
شورشی ها با پیشروی ارتش، حلقه ی فشار رو حس می کردن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
increase pressure – close in – corner – squeeze – restrict – trap
طناب را سفت کردن / حلقه را تنگ تر کردن / فشار را بیشتر کردن
در زبان محاوره ای:
داره خفش می کنه، داره حلقه رو تنگ تر می کنه، فشارو زیاد کرده، داره گیرش می ندازه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – سیاسی/نظامی ) :**
افزایش فشار، محدودیت، یا محاصره بر فرد، گروه، یا کشور—برای وادار کردن به تسلیم یا تغییر رفتار
مثال: *The sanctions are tightening the noose around the regime. *
تحریم ها دارن حلقه رو دور رژیم تنگ تر می کنن.
2. ** ( روانی – فردی ) :**
افزایش اضطراب، فشار روانی، یا احساس گیر افتادن در موقعیتی که راه فرار ندارد
مثال: *With every deadline missed, the noose tightened around his mind. *
با هر ضرب الاجل از دست رفته، طناب دور ذهنش سفت تر شد.
3. ** ( حقوقی – پلیسی ) :**
افزایش شواهد، محدودیت های قانونی، یا تعقیب قضایی که فرد را به سمت محکومیت یا دستگیری سوق می دهد
مثال: *Investigators are tightening the noose with new evidence. *
بازرس ها دارن با مدارک جدید حلقه رو تنگ تر می کنن.
4. ** ( تاریخی – خشونت آمیز ) :**
در معنای اولیه، اشاره به سفت کردن طناب دار برای اعدام؛ امروزه بیشتر به صورت استعاری استفاده می شود
مثال: *The rebels felt the noose tighten as the army advanced. *
شورشی ها با پیشروی ارتش، حلقه ی فشار رو حس می کردن.
________________________________________
🔸 مترادف ها: