tight corner

انگلیسی به انگلیسی

• tough situation, trouble

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
گوشه ی تنگ / وضعیت دشوار / گیر افتادن
در زبان محاوره ای:
تو مخمصه، گیر افتاده، تو تنگنا، تو گوشه ی سخت، تو فشار
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( استعاری – روانی یا اجتماعی ) :**
وضعیتی دشوار، محدود، یا پرتنش که فرد در آن آزادی عمل کمی دارد و باید تصمیمی حساس بگیرد
مثال: *She found herself in a tight corner when both options were risky. *
خودشو تو یه گوشه ی تنگ دید وقتی هر دو گزینه پرریسک بودن.
2. ** ( ورزشی – فیزیکی ) :**
در فوتبال یا ورزش های دیگر، اشاره به موقعیتی که بازیکن در فضای محدود یا تحت فشار قرار گرفته
مثال: *The striker escaped a tight corner with a clever turn. *
مهاجم با یه چرخش هوشمندانه از گوشه ی تنگ فرار کرد.
3. ** ( خیابانی – محاوره ای ) :**
در گفت وگوهای روزمره، برای اشاره به گیر افتادن در شرایط بد، خطرناک، یا غیرقابل فرار
مثال: *He got into a tight corner with the cops after that stunt. *
بعد از اون حرکت با پلیسا تو مخمصه افتاد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
difficult situation – tough spot – pinch – bind – jam – dead end

درتنگنا
گوشه رینگ
در وضعیت دشوار

در مخمصه
در شرایط بحرانی