وصلت کردن
گره زدن
یه اصطلاح دیگه میشه:
ازدواج کردن
... [مشاهده متن کامل]
باید جوری بستش که وا نشه
صبر کن من سفت ش میکنم بعد گره بزن.
خیلی خب حالا بِکِش. . .
بِکِش. . سفت ش کن. . خوبه گره بزن.
اگه زیادی سفت ش کنی، اینور چوب میکشه بالا.
عجب سایبونی شده! تاق نما زدی!
بپا آب نریزه رو پات!
چای رو هم بار کردیم. .
آهای، چه خبرته. . چرا اینقدر گرد و خاک میکنی عمو.
مگه نمیبینی اینجا قهوه خونه اعیونی راه افتاده؟
بفرما آقا لَری.
دستت درد نکنه، دم کشید به این زودی.
به به. . به به. . . نه بدم نیس.
آره بابا چای خوبیه.
پیرمرد، نسیه ندی آاا.
نه آقا مگه خر شدم؟
ببین پدر. . قند و چای واسه ییکی - دو روزی داری.
هر چی هم که دراوردی نوش جونت.
اما یه چیزی بهت بگم. .
وقتی درآمدت اینقدر رفت بالا که تونستی یه سماور بخری. . بایست این سماور پس بدی. چون مال مریض خونه ست، قبول؟
گره زدن
عروسی گرفتن ( مراسم عروسی گرفتن )