tidy up


مرتب کردن، (چیزها را) سر جای خود گذاشتن، منظم کردن

جمله های نمونه

1. You're supposed to tidy up, so stop shirking and do it!
[ترجمه توحید نوروزی ترمنی] خودتو جمع و جور کن، شانه خالی نکن و کارتو انجام بده!
|
[ترجمه گوگل]شما قرار است خود را مرتب کنید، پس از شرک زدن دست بردارید و این کار را انجام دهید!
[ترجمه ترگمان]تو باید خودت را مرتب کنی، پس دست از شانه خالی بردار و این کار را بکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stop farting about and help me tidy up.
[ترجمه سارا] نپیچون و تو نظافت بهم کمک کن
|
[ترجمه گوگل]از گوز زدن دست بردارید و به من کمک کنید تا سر و سامانم را مرتب کنم
[ترجمه ترگمان]farting را رها کنید و به من کمک کنید تا تمیزش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was just going to tidy up the kitchen, but you've beaten me to it.
[ترجمه گوگل]من فقط می خواستم آشپزخانه را مرتب کنم، اما تو مرا کتک زدی
[ترجمه ترگمان]فقط می خواستم آشپزخانه را مرتب کنم، اما تو مرا کتک زده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you cook, could you please tidy up after yourself.
[ترجمه سارا] وقتی آشپزی میکنی لطفا بعدش اینجا رو مرتب کن
|
[ترجمه گوگل]وقتی آشپزی می کنید، می توانید لطفاً کارهای خود را مرتب کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی آشپزی می کنید، می توانید خودتان را مرتب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tidy up the room.
[ترجمه sara] اتاق را مرتب کن!
|
[ترجمه گوگل]اتاق را مرتب کن
[ترجمه ترگمان]اتاق را روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let's tidy up and make the house a bit more presentable .
[ترجمه گوگل]بیایید خانه را مرتب کنیم و خانه را کمی ظاهرتر کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا را مرتب کنیم و خانه را کمی more کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He tried to tidy up, not wanting the maid to see the disarray.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد خود را مرتب کند، نمی خواست خدمتکار بی نظمی را ببیند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد آن را مرتب کند، نه اینکه خدمتکار را ببیند و هرج و مرج را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tidy up your room. And don't forget to make your bed!
[ترجمه Zizi] اتاقت رو مرتب کن و یادت نره ک تختت رو هم مرتب کنی
|
[ترجمه گوگل]اتاقت را مرتب کن و فراموش نکنید که تخت خود را مرتب کنید!
[ترجمه ترگمان]اتاقت را ببند و یادت نره که تختت رو درست کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tidy up the room and plump up the cushions to get ready for our guests.
[ترجمه گوگل]اتاق را مرتب کنید و کوسن ها را پر کنید تا برای مهمانانمان آماده شویم
[ترجمه ترگمان]از اتاق بیرون رفتم و بالش ها را روی بالش ها گذاشتم تا برای مهمان های ما آماده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Day 15 Tidy up boats, cafe breakfast, bus to airport.
[ترجمه گوگل]روز پانزدهم قایق ها را مرتب کنید، صبحانه کافه، اتوبوس تا فرودگاه
[ترجمه ترگمان]روز ۱۵، قایق، صبحانه کافه، اتوبوس به فرودگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The kitchen was also easier to tidy up as there were no dishes heaped on the draining board.
[ترجمه گوگل]تمیز کردن آشپزخانه نیز آسان تر بود زیرا هیچ ظرفی روی تخته تخلیه وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه نیز تمیز و مرتب بود چون هیچ ظرفی روی کف مخزن انباشته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nobody was allowed in Judy's bedroom to tidy up, so it was in a permanent state of chaos.
[ترجمه گوگل]هیچ کس اجازه نداشت اتاق خواب جودی را مرتب کند، بنابراین در یک وضعیت دائمی هرج و مرج بود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه ورود به اتاق خواب جودی را نداشت، بنابراین در وضعیت هرج و مرج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They usually like to tidy up their own mess.
[ترجمه گوگل]آنها معمولاً دوست دارند آشفتگی خود را مرتب کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا دوست دارند mess خودشان را مرتب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tidy up: A demolition site in a Wear Valley village is to be tidied and grassed over.
[ترجمه گوگل]مرتب کردن: محل تخریب در روستای Wear Valley باید مرتب و چمن شود
[ترجمه ترگمان]پاک سازی: محل تخریب در یک روستای Wear در حال حاضر، این است که همه جا را مرتب و مرتب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• clean up, straighten up, bring about order

پیشنهاد کاربران

عبارت **"tidy up"** یک فعل عبارتی ( phrasal verb ) است که به معنای **مرتب کردن، منظم کردن، یا تمیز کردن جایی یا چیزی** است.
- وقتی می گوییم **tidy up** یعنی جایی را مرتب و منظم می کنیم، اشیاء را سر جای خود می گذاریم و به طور کلی نظم و ترتیب ایجاد می کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

- این عبارت معمولاً برای مرتب کردن خانه، اتاق، میز کار یا هر فضای دیگری به کار می رود.
- معادل فارسی آن می تواند "مرتب کردن"، "نظم دادن" یا "تمیز و مرتب کردن" باشد.
- - -
## مثال ها
1. I need to tidy up my room before the guests arrive.
باید اتاقم را قبل از آمدن مهمان ها مرتب کنم.
2. She tidied up the kitchen after cooking dinner.
او بعد از پختن شام آشپزخانه را مرتب کرد.
3. Let’s tidy up the office before the end of the day.
بیایید قبل از پایان روز دفتر را مرتب کنیم.

سر و سامان دادن به اوضاع
جمع و جور کردن
ناژولیدن.
تمیز کردن ( جمع کردن ) - مرتب کردن
Let's tidy up the dolls / let's tidy everything up
مرتب کردن ، تمیز کردن ، آراسته کردن .
مرتـب کـــــــــردن

بپرس