tidings

/ˈtaɪdɪŋz//ˈtaɪdɪŋz/

خبر، آگهگان، اطلاع (اطلاعات)

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: (sometimes used with a sing. verb) news or information.
مترادف: information, news, word
مشابه: account, intelligence, message, notice, notification, poop, report, scoop, scuttlebutt, talk

- Have you had any tidings of your brother?
[ترجمه گوگل] آیا از برادرت خبری داشتی؟
[ترجمه ترگمان] خبری از برادرت نداری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. good tidings
مژده،نوید

2. the glad tidings of his birth
خبر شعف انگیز تولد او

3. to publish the glad tidings of peace
خبر خوشحال کننده ی صلح را به آگاهی همگان رساندن

4. Have you heard the glad tidings?
[ترجمه گوگل]مژده را شنیدی؟
[ترجمه ترگمان]خبره ای خوش را شنیده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even worse tidings were to follow.
[ترجمه گوگل]خبرهای بدتری هم در راه بود
[ترجمه ترگمان]حتی خبره ای بدتر این بود که باید از آن پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The happy tidings soon got abroad.
[ترجمه گوگل]مژده به زودی به خارج از کشور رسید
[ترجمه ترگمان]خبره ای خوشی به زودی خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am the bearer of good tidings .
[ترجمه گوگل]من بشارت دهنده هستم
[ترجمه ترگمان]من حامل خبره ای خوب هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He brought glad tidings.
[ترجمه گوگل]مژده داد
[ترجمه ترگمان]خبر خوشی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sorry to be the bearer of such bad tidings, but these things happen.
[ترجمه گوگل]متاسفم که حامل چنین خبرهای بدی هستم، اما این اتفاقات می افتد
[ترجمه ترگمان]متاسفم که حامل خبره ای بد هستم، اما این چیزها اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Blame the bearer of bad tidings.
[ترجمه گوگل]مژده دهنده را سرزنش کنید
[ترجمه ترگمان] این خبر بد رو سرزنش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fortune-teller would hardly relay bad tidings, for who would be generous, learning of coming sorrows?
[ترجمه گوگل]فالگیر به سختی مژده های بد را می دهد، زیرا چه کسی سخاوتمند است و غم های آینده را یاد می گیرد؟
[ترجمه ترگمان]پیشگو خبر بدی نخواهد داشت، چون چه کسی بخشنده خواهد بود و از غم های خود آگاه خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No, these are excellent tidings in their own right.
[ترجمه گوگل]نه، اینها در نوع خود خبرهای بسیار خوبی هستند
[ترجمه ترگمان]نه، این ها خبره ای فوق العاده ای هستند که در حق خودشان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then I too broke into glad tidings and joy to the world with the crowds of believers around me.
[ترجمه گوگل]سپس من نیز با انبوه مؤمنان در اطرافم به جهان بشارت و شادی پرداختم
[ترجمه ترگمان]آنگاه من نیز از خبره ای خوشی که با انبوه مومنان در پیرامون من به وجود آمده بود وارد شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alas, I bring ill tidings.
[ترجمه گوگل]افسوس، مژده بدی می دهم
[ترجمه ترگمان]افسوس، خبره ای بد می آورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The willows had become angels bearing tidings from heaven. " The willow branches are swaying!
[ترجمه گوگل]بیدها فرشتگانی شده بودند که از بهشت ​​مژده می دادند "شاخه های بید در حال تاب خوردن هستند!
[ترجمه ترگمان]بید به فرشتگان تبدیل شده بود که از آسمان خبر داشتند و شاخه های بید در نوسان بودند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• news; message
tidings are the same as news; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

I would ask you to go to that land and bring tidings to me of the mother goddes statue
اخبار
Information
خبر خوش، نوید، مژده
مثال :
give glad tidings to the patients
بَشِّرِ الصَّابرِین
به صابرین بشارت بده ( به صابرین مژده بده )

بپرس