tidily

/ˈtaɪdɪli//ˈtaɪdɪli/

بطوراراسته ومنظم و پاکیزه

جمله های نمونه

1. a tidily arranged table
میزی که به طور مرتب چیده شده است

2. His books were ranked tidily on the bookshelf.
[ترجمه گوگل]کتاب های او مرتب در قفسه کتاب ها رتبه بندی می شدند
[ترجمه ترگمان]کتاب های او در ردیف سوی کتابخانه قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The room was very tidily arranged.
[ترجمه گوگل]اتاق خیلی مرتب چیده شده بود
[ترجمه ترگمان]این اتاق هم بسیار پاکیزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The office is tidily modern, and resounds with the metronomic clicking of keyboards and the buzzing of dot matrix printers.
[ترجمه گوگل]دفتر کاملاً مدرن است و با کلیک مترونومیک کیبوردها و وزوز پرینترهای ماتریس نقطه ای طنین انداز است
[ترجمه ترگمان]این دفتر بیش از اندازه مدرن است، و با کلیک metronomic بر روی کیبورد و buzzing printers های نقطه ای، انعکاس می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She folded the towels tidily.
[ترجمه گوگل]حوله ها را مرتب تا کرد
[ترجمه ترگمان]حوله ها را تا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His dark hair had been trimmed and lay tidily against the high collar of the grey, swallow-tailed suit jacket.
[ترجمه گوگل]موهای تیره‌اش کوتاه شده بود و مرتب روی یقه بلند کت کت و شلوار خاکستری دم چلچله‌ای افتاده بود
[ترجمه ترگمان]موهای سیاهش صاف و مرتب بود و داشت از زیر یقه بلند خاکستری و کت و شلوارش دست و پا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tubes of colour laid out tidily; there were containers for oil and turps, and two jars containing brushes.
[ترجمه گوگل]لوله های رنگی که مرتب چیده شده اند ظرفی برای روغن و تورپ و دو کوزه حاوی قلم مو بود
[ترجمه ترگمان]Tubes رنگ داشت که آن را نظیف می کرد؛ در آنجا ظروف روغن و روغن و دو کوزه حاوی brushes وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She asks Paul to put away his things tidily.
[ترجمه گوگل]او از پل می خواهد که وسایلش را مرتب کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]از پل خواهش کرد که وسایل خود را از دست او بیرون بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All workers should dress tidily and comply with labor rules and all relevant regulations.
[ترجمه گوگل]همه کارگران باید لباس مرتب بپوشند و قوانین کار و تمام مقررات مربوط را رعایت کنند
[ترجمه ترگمان]همه کارگران باید عالی لباس بپوشند و با قوانین کار و تمام مقررات مربوطه انطباق داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These bulk items can't be tidily digested by the plant and so tend to putrefy.
[ترجمه گوگل]این اقلام حجیم نمی توانند به طور مرتب توسط گیاه هضم شوند و بنابراین تمایل به پوسیدگی دارند
[ترجمه ترگمان]این موارد عمده نمی توانند توسط کارخانه هضم شوند و بنابراین به putrefy گرایش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results OHCs of group A arranged tidily in three rows and showed characteristic V-arranged stereocilia.
[ترجمه گوگل]ResultsOHCs از گروه A مرتب در سه ردیف مرتب شده و استریوسیلیاهای V مرتب شده مشخصه ای را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]نتایج گروه A متشکل از یک گروه بود که به ترتیب در سه ردیف چیده شده بود و stereocilia مشخصه V را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please put your things away tidily.
[ترجمه گوگل]لطفا وسایلتان را مرتب کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم things را کنار بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The door gave access to a tidily furnished sitting - room where chintz and oak predominated.
[ترجمه گوگل]در، به یک اتاق نشیمن با مبلمان مرتب دسترسی داشت - اتاقی که در آن چیت و بلوط غالب بود
[ترجمه ترگمان]در آنجا، در اتاقی که با چیت گل دار و چوب بلوط تزیین شده بود، دسترسی به آن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I wish the children would stop flinging their clothes about,but put them away tidily.
[ترجمه گوگل]کاش بچه‌ها لباس‌هایشان را پرت نمی‌کردند، اما آنها را مرتب کنار می‌گذاشتند
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست بچه ها لباس های خود را به زمین می انداختند، اما آن ها را کنار می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• neatly, cleanly; in organized form
if you do something tidily, you do it in a neat, orderly, and organized way.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tidy
✅️ اسم ( noun ) : tidiness
✅️ صفت ( adjective ) : tidy
✅️ قید ( adverb ) : tidily
به ترتیب

بپرس