tidbit

/ˈtɪdˌbɪt//ˈtɪdbɪt/

معنی: چیز عالی
معانی دیگر: (خوراک) چرب و نرم، (خبر یا شایعه و غیره) مطبوع، خوشایند، titbit لقمه چرب ونرم، خرده ریز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an appetizing or choice bit, as of food, gossip, or news.
مشابه: dainty, taste

جمله های نمونه

1. Information baubles and still usable pop-culture tidbits are strewn about.
[ترجمه گوگل]باب های اطلاعاتی و نکات مهم فرهنگ عامه هنوز قابل استفاده هستند
[ترجمه ترگمان]baubles اطلاعات و هنوز هم tidbits قابل استفاده برای فرهنگ عامه در حال پخش شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She fed it tidbits, morsels of bread soaked in milk.
[ترجمه گوگل]او با لقمه های نان آغشته به شیر به آن غذا می داد
[ترجمه ترگمان]او به این غذا tidbits، تکه های نانی که در شیر خیس شده بودند، غذا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Salespeople love to call Fidelity with juicy tidbits of hot news in hopes of getting some business.
[ترجمه گوگل]فروشندگان دوست دارند Fidelity را با نکات جالب از اخبار داغ به امید کسب و کار تماس بگیرند
[ترجمه ترگمان]فروشنده ها می توانند با tidbits آبدار از اخبار داغ به امید رسیدن به یک کسب وکار، وفاداری خود را به کار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, the above example is only a tidbit of one language. There are myriad languages.
[ترجمه گوگل]با این حال، مثال بالا تنها نکته ای از یک زبان است زبان های بی شماری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مثال بالا فقط یک زبان ساده از یک زبان است هزاران زبان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. " When Juicy Tidbit came, she was very nice.
[ترجمه گوگل]"وقتی Juicy Tidbit آمد، او بسیار خوب بود
[ترجمه ترگمان]وقتی \"جوسی Tidbit\" اومد خیلی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Juicy Tidbit had taken his clothes and run away.
[ترجمه گوگل]جوسی تیدبیت لباس هایش را برداشته بود و فرار کرده بود
[ترجمه ترگمان]Juicy Tidbit لباس هایش را برداشته بود و فرار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Someone gets a tidbit of diet information from a friend.
[ترجمه گوگل]شخصی اطلاعاتی جزئی از رژیم غذایی را از یک دوست دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]یک نفر اطلاعات رژیم غذایی را از یک دوست دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The processing technology of grilled fish tidbit by Mackrel ( Scomber japonicus ) was studied.
[ترجمه گوگل]تکنولوژی پردازش ماهی کبابی شده توسط ماکرل (Scomber japonicus) مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]فن آوری فرآوری ماهی بریان توسط Mackrel (Scomber japonicus)مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is the tidbit which tempts his insectivorous fate.
[ترجمه گوگل]این نکته ای است که سرنوشت حشره خوار او را وسوسه می کند
[ترجمه ترگمان]این چیزیست که سرنوشت his را به دام می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's a juicy tidbit.
[ترجمه گوگل]این یک نکته آبدار است
[ترجمه ترگمان]یک لقمه لذیذ آبدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It helps not to be hungry to enjoy this tidbit, since the flavors are meant to be savored.
[ترجمه گوگل]لذت بردن از این نکته به گرسنه نبودن کمک می‌کند، زیرا طعم‌ها برای چشیدن است
[ترجمه ترگمان]آن به گرسنه بودن برای لذت بردن از این tidbit کمک می کند، چون طعم ها به معنای واقعی بودن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trestle tables were laid out with plates of ham, prawns and tidbits.
[ترجمه گوگل]میزهای پایه دار با بشقاب هایی از ژامبون، میگو و چیزهای تازه چیده شده بود
[ترجمه ترگمان]میزها را با بشقاب های گوشت خوک و میگو و میگو چیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Josie intends to join him when she has completed her assignment for Jones, a hardened veteran of the juicy tidbit wars.
[ترجمه گوگل]جوزی قصد دارد زمانی که مأموریت خود را برای جونز، کهنه سرباز سرسخت جنگ های آبدار، به او بپیوندد
[ترجمه ترگمان]Josie قصد دارد زمانی که ماموریت خود را برای جونز، که یک کهنه سرباز کهنه کار جنگ tidbit آبدار است، به پایان برساند، به او بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A common technique for discovering leakers is to tell each suspect some unique piece of information (a tidbit) and then see if it spreads.
[ترجمه گوگل]یک تکنیک رایج برای کشف افشاگران این است که به هر فرد مشکوک مقداری از اطلاعات منحصر به فرد (یک نکته) را بگویید و سپس ببینید که آیا منتشر می شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]یک تکنیک متداول برای کشف leakers این است که به هر مظنون یک اطلاعات منحصر به فرد اطلاعات بدهد و سپس ببیند که آیا این اطلاعات منتشر می شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز عالی (اسم)
topper, tidbit

انگلیسی به انگلیسی

• choice bit of food; pleasing item of news; gossip
a tidbit is the same as a titbit; used in american english.

پیشنهاد کاربران

A small or interesting piece of information or news.
اطلاعات یا خبر جزیی یا جالب.
مثال ها؛
“Here’s a tidbit of trivia: Did you know that elephants are the only mammals that can’t jump?”
...
[مشاهده متن کامل]

In a conversation about a celebrity, someone might say, “I heard a tidbit that they’re secretly dating someone. ”
A friend might share, “I just found out a tidbit about our favorite band’s upcoming album release date. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-source/
نکته
a small but interesting piece of information, news etc
تنقلات
چیز کوچیک و خوب
a small piece of tasty food.
when you are out with your puppy always have a tidbit in your pocket

بپرس