ticket

/ˈtɪkət//ˈtɪkɪt/

معنی: اگهی، برچسب، بلیط، ورقه، برچسب زدن به، بلیط منتشر کردن، بلیط دار کردن
معانی دیگر: بلیت، پته، گذرانه، جواز، (امریکا- انتخابات) فهرست نامزدهای حزب، (امریکا - عامیانه - تخلفات رانندگی) احضار به دادگاه، برگ جریمه، جریمه، بلیت صادر کردن، (در اصل) یادداشت، رسید، حواله، (خلبان یا ناخدا و غیره) گواهینامه، برچسب (که قیمت و مقدار و اندازه و ویژگی های دیگر کالا را نشان می دهد)، جریمه کردن، ورقه ی احضار به دادگاه دادن، بر چسب زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, usu. narrow slip of thin cardboard or paper, serving as evidence of prepayment of the fare, fee, or admission price of some event, service, or the like.
مشابه: carriage, pass, receipt, season ticket, slip, stub, voucher

(2) تعریف: a similar object with which one can redeem some possession, as at a pawn shop or dry-cleaning establishment, upon payment of the required amount.
مشابه: receipt, slip, stamp, voucher

(3) تعریف: a label or tag, usu. attached, bearing information as to contents, price, or destination, as of a package, shipment, or garment.
مترادف: label, tag
مشابه: card, docket, slip, sticker

(4) تعریف: a list of candidates endorsed by one group or political party; slate.
مترادف: ballot
مشابه: roster, slate

(5) تعریف: a legal summons, as for a traffic or parking violation.
مترادف: citation
مشابه: summons

(6) تعریف: a license or other certificate, as of a pilot or ship's captain.
مترادف: license, permit
مشابه: certificate, credential

(7) تعریف: (informal) the appropriate or necessary thing or action.
مشابه: thing

- Hot soup is just the ticket on a freezing day.
[ترجمه R.h] سوپ داغ تنها بلیت یک روز برفی است
|
[ترجمه نور] در یک روز یخ بندان بهترین چیز، سوپ داغ است.
|
[ترجمه گوگل] سوپ داغ فقط بلیط یک روز یخبندان است
[ترجمه ترگمان] سوپ داغ تنها بلیط یک روز یخ بندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tickets, ticketing, ticketed
(1) تعریف: to issue a ticket to, as for admission or as a legal summons.
مشابه: summon

(2) تعریف: to put a ticket on; tag or label.
مترادف: label, tag
مشابه: docket, mark, stamp

(3) تعریف: to note a destination or destiny for, as though written on a ticket.
مشابه: destine, label, slate, tag

- She is ticketed to become the next president.
[ترجمه محسن] او به عنوان رئیس جمهوری بعدی بیرچسب زده شده یا تعیین شده است
|
[ترجمه گوگل] او بلیت رئیس جمهور بعدی را دارد
[ترجمه ترگمان] جریمه شده است که رئیس جمهور بعدی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ticket holders
دارندگان بلیط

2. ticket stub
ته بلیط

3. ticket window
باجه،گیشه،محل فروش بلیت

4. a ticket office at a station
باجه ی فروش بلیط در ایستگاه

5. entrance ticket
بلیط ورودی

6. this ticket admits two
با این بلیط دو نفر می توانند داخل شوند.

7. this ticket is good for two weeks
این بلیط تا دو هفته معتبر است.

8. lottery ticket
بلیت بخت آزمایی

9. a complimentary ticket
بلیط افتخاری (اهدایی)

10. a first-class ticket
بلیط درجه یک

11. a free ticket
بلیط مجانی

12. a one-way ticket
بلیط رفت (یکسره)

13. a return ticket (to tehran)
بلیط بازگشت (به تهران)

14. a round-trip ticket
بلیط رفت و برگشت

15. a round-trip ticket
بلیت دو سره

16. a second-class ticket
بلیط درجه ی دو

17. an excursion ticket
بلیط سفر رفت و برگشت با تخفیف

18. just the ticket
(عامیانه) مخ کار،چیزی که کاملا به درد می خورد

19. a round trip ticket
بلیط رفت و برگشت

20. an indented lottery ticket
بلیط بخت آزمایی با لبه ی ناصاف بریده شده

21. he put the ticket in one of the inner compartments of his wallet
او بلیط را در یکی از جیب های کیف پول خود قرار داد.

22. travel expenses, e. g. ticket and hotel costs, will be paid by the company
هزینه سفر - برای مثال پول بلیط و هتل - توسط شرکت پرداخت خواهد شد.

23. he was given a ticket for speeding
به خاطر سرعت زیاد او را جریمه کردند.

24. to vote a straight ticket
یکجا به کلیه ی نامزدهای فهرست رای دادن.

25. each student was given a ticket
به هر شاگردی یک بلیط دادند.

26. he was on the democratic ticket for 1996
او جزو نامزدهای حزب دموکرات برای سال 1996 بود.

27. for growing children milk is just the ticket
برای کودکان در حال رشد شیر بهترین چیز است.

28. she parked her suitcases in one corner and walked over to the ticket window
او چمدان های خود را در گوشه ای قرار داد و رفت به گیشه ی بلیط فروشی.

29. don't imagine even for a moment that i would let you enter without a ticket
حتی برای یک لحظه هم تصور نکن که اجازه بدهم بدون بلیط وارد شوی.

30. We went to renew our monthly season ticket.
[ترجمه امیر] ما رفتیم بلید ماهیانه رو بخریم
|
[ترجمه گوگل]رفتیم بلیط فصلی ماهانه مان را تمدید کنیم
[ترجمه ترگمان]ما رفتیم تا بلیط فصل ماهیانه خود را تجدید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اگهی (اسم)
assertion, announcement, proclamation, notice, advertisement, advertising, ticket, annunciation, poster, caveat, indiction

برچسب (اسم)
tally, label, ticket, banderol, banderole, tag

بلیط (اسم)
pass, ticket, card

ورقه (اسم)
ticket, form, flake, sheet, paper, leaf, streak, tablet, leaflet, slab, layer, writ, lamina

برچسب زدن به (فعل)
ticket

بلیط منتشر کردن (فعل)
ticket

بلیط دار کردن (فعل)
ticket

تخصصی

[حسابداری] برگه قیمت، بلیط
[عمران و معماری] برگ جریمه - بلیت

انگلیسی به انگلیسی

• certificate, entry pass, tag
label; fine, give a traffic ticket
a ticket is an official piece of paper or card which shows that you have paid for a journey or have paid to enter a place of entertainment.
a ticket is also a piece of paper or card that shows that you are entitled to receive or use something.

پیشنهاد کاربران

( اسم ) ( درخواست ) .
درخواستی که بطور آنلاین یا با استفاده از تلفن برای کمک گرفتن در مورد مسئله ای با وب سایت ، سیستم کامپیوتری و . . . ارسال میشود.
بلیط
بلیط، بلیت
مثال: Don't forget to buy your train ticket in advance.
فراموش نکنید بلیط قطار خود را به موقع خریداری کنید.
راهپیمایی
ticket 5 ( n ) =a list of candidates that are supported by a particular political party in an election, e. g. She ran for office on the Democratic ticket.
ticket
ticket 4 ( n ) =an official notice that orders you to pay a fine because you have done something illegal while driving or parking your car, e. g. a parking ticket.
ticket
ticket 3 ( n ) =a label that is attached to something in a store giving details of its price, size, etc.
ticket
ticket 2 ( n ) =a printed piece of paper with a number or numbers on it, that you buy in order to have the chance of winning a prize, e. g. a lottery ticket.
ticket
ticket 1 ( n ) ( tɪkət ) =a printed piece of paper that gives you the right to travel on a particular bus, train, etc. or to go into a theater, etc. , e. g. a bus ticket.
ticket
LAW, TRANSPORT
if a police officer, etc. tickets a person or their vehicle, they give or send a piece of paper saying the person must pay money because of an offence they have committed
قانون، حمل و نقل، فعل
...
[مشاهده متن کامل]

جریمه کردن یک راننده خودرو توسط مامور راهنمایی و رانندگی به دلیل ارتکاب تخلف، جریمه کردن به دلیل ارتکاب تخلف یا جرم
The number of drivers ticketed for speeding offences increased again last year
He has authority to ticket vehicles with expired tax stickers parked on his land
Several of the major cities in India have employed Nuisance Detectors whose jobs are to ticket people for, you guessed it, causing a nuisance

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ticket
Ticket ( election )
تکت ( به انگلیسی: ticket ) گزینه ای انتخاباتی است که رأی دهنده صرفاً با یک انتخاب، برای چندین منصب به صورت توأمان تصمیم می گیرد. به عبارتی دیگر، چند نامزد برای احراز منصب های مختلف با هم متحد شده و در یک تکت قرار می گیرند. در صورتی که رأی دهنده تکتی را انتخاب کند، به همهٔ اعضایش همزمان بله گفته است
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Ticket_(election)
اسم ticket به معنای بلیت
معادل اسم ticket در فارسی بلیت است. ticket یا بلیط معمولا یک ورق کاغذی است که باید در قبال آن مبلغی را بپردازید و اطلاعاتی بر روی آن ثبت شده است که شما را مجاز به انجام کاری می کند. مثلا سوار اتوبوس و قطار شدن، ورود به سینما یا تئاتر و . . . مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

a concert ticket ( یک بلیت کنسرت )
a bus ticket ( بلیت اتوبوس )
منبع: سایت بیاموز

در حیطه عکاسی استوک ( property release form ) چطور ترجمه میشه؟
ticket ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: نامزدنامه
تعریف: فهرست نامزدهای یک حزب در انتخابات
نام یک برنامه است که لغات ضروری و لازم زبان انگلیسی رو میشه ازش یاد گرفت.
در حیطه فناوری اطلاعات، وبسایتهای ارائه خدمات سرویسهای ابری و از این قبیل به معنی �درخواست پشتیبانی� می باشد
Hello ticket please
سلام بلیط لطفا ( این سوال برای دادن بلیط است )
Ticket = بلیط ، برگه جریمه ، اگهی ، برچسب
اما بیشتر این کلمه برای بلیط و برگه جریمه استفاده میشود

یکی از معنی هاش جریمه شدن ماشین هست
جریمه رانندگی
بلیط
please show your ticket to that man when you board the plane
لطفا بلیطتان را هنگامی که سوار هواپیما میشوید به آن مرد نشان دهید😀
کار درست و مطلوب
Pass card, pass, card tag, sheet, paper, poster, و. . . .
برگه جریمه
بلیط رفت وبرگشت
روزنامه
جریمه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس