tick off


1- (انگلیس - عامیانه) سرزنش کردن، مواخذه کردن 2- ( خودمانی) خشمگین کردن، عصبی کردن

جمله های نمونه

1. It's difficult to tick off in a phrase.
[ترجمه گوگل]تیک زدن در یک عبارت دشوار است
[ترجمه ترگمان]گفتن یک جمله دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's a good idea to tick off the jobs on the list as you do them.
[ترجمه گوگل]این ایده خوبی است که در حین انجام مشاغل موجود در لیست را علامت بزنید
[ترجمه ترگمان]ایده خوبی است که کار را در لیست کارهایی که انجام می دهید تیک بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only tick off those you practise on a daily basis.
[ترجمه گوگل]فقط کسانی را که به صورت روزانه تمرین می کنید علامت بزنید
[ترجمه ترگمان]تنها تیک زدن به افرادی که روزانه تمرین می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I had a good chance to tick off 100, 000 people.
[ترجمه گوگل]من فرصت خوبی داشتم که 100000 نفر را علامت بزنم
[ترجمه ترگمان] من شانس خیلی خوبی داشتم که ۱۰۰ هزار نفر رو از دست بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He believes such an outcome would only tick off independent software companies.
[ترجمه گوگل]او بر این باور است که چنین نتیجه‌ای فقط شرکت‌های نرم‌افزاری مستقل را تحت تأثیر قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که چنین نتیجه ای تنها به نفع شرکت های نرم افزاری مستقل خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Still have tick off Gorgon euryale to reach to having sweet -and-sour kind thing, you are preparing a bowl of boiled water aside, filter oil first, or it is preparative napkin, suck oil.
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به شیرینی و ترش، یک کاسه آب جوشیده را کنار بگذارید، ابتدا روغن را فیلتر کنید، یا اینکه دستمال آماده سازی است، روغن را بمکید، هنوز گز اوریال گورگون را داشته باشید
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای رسیدن به چیزهای شیرین و ترش، شما در حال آماده کردن یک کاسه آب جوشانده شده، ابتدا روغن فیلتر، یا دستمال preparative، روغن خوردن هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tick off the items of the goods one by one and pack them up.
[ترجمه گوگل]اقلام کالا را یکی یکی علامت زده و بسته بندی کنید
[ترجمه ترگمان]اجناس را یکی پس از دیگری جدا کنید و بسته بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make a list of them and tick off the ones that you have done.
[ترجمه گوگل]فهرستی از آنها تهیه کنید و مواردی را که انجام داده اید علامت بزنید
[ترجمه ترگمان]فهرستی از آن ها تهیه کنید و آن هایی را که انجام داده اید را تیک بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He stood up and begin to tick off the events.
[ترجمه گوگل]او برخاست و شروع به علامت زدن وقایع کرد
[ترجمه ترگمان]بلند شد و شروع به بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If are in'be'on hit tick off, they are OK go off with sold.
[ترجمه گوگل]اگر in'be'on ضربه تیک آف، آنها OK رفتن با فروش
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید تیک تیک بزنید، آن ها به فروش می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a period which it would be so difficult to tick off in a phrase.
[ترجمه گوگل]این دوره ای بود که علامت زدن در یک عبارت بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]این دوره ای بود که به سختی می توان آن را در یک عبارت شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Abrupt, a flock of happy small fish enter my line of vision, tick off my fetch.
[ترجمه گوگل]ناگهان، گله ای از ماهی های کوچک خوشحال وارد خط دید من می شوند، واکشی من را قطع می کنند
[ترجمه ترگمان]abrupt، یک دسته از ماهی های کوچک شاد وارد خط من می شوند، tick را از من دور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new record-holder for the most precise timekeeper could tick off the 7-billion-year age of the universe to within 4 seconds.
[ترجمه گوگل]رکورددار جدید دقیق ترین زمان نگهدار می تواند عمر 7 میلیارد ساله کیهان را در عرض 4 ثانیه ثبت کند
[ترجمه ترگمان]رکورد جدید برای متصدی حضور و غیاب می تواند در عرض ۴ ثانیه، سن ۷ میلیارد ساله جهان را تیک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• indicate that something has been done or completed by putting a check mark or a tick next to it (e.g.: "i made a list of the things you have to do, please tick off each one when you complete it"); (slang) irritate a person; make a person angry; upset someone (e.g.: "it ticks me off when a child talks back impolitely to an older person")

پیشنهاد کاربران

عنوان کردن، مطرح کردن
To “tick off” someone means to annoy or irritate them. It can refer to actions or behaviors that cause frustration or anger.
آزار دادن یا عصبانی کردن کسی.
می تواند به اعمال یا رفتارهایی اشاره داشته باشد که باعث ناامیدی یا عصبانیت می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
His constant lateness really ticks me off.
A person might say, “The way she talks over everyone in meetings ticks me off. ”
Another might complain, “When people don’t clean up after themselves, it really ticks me off. ”

با احترام. گاهی این عبارت زمانی که با کلماتی مانند هدف همراه می شود، به معنای دستیابی به هدف نیز می تواند باشد.
Having ticked off most of my goals, I find myself in a fulfilling position.
To “tick off” means to mark or check something off a list or to complete a task. It implies a sense of progress and accomplishment.
علامت گذاری کردن یا بررسی کردن چیزی از داخل یک فهرست یا تکمیل کردن یک کار. دلالت بر حس پیشرفت و موفقیت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

For instance, when completing items on a to - do list, someone might say, “I just ticked off three tasks!”
In a conversation about meeting goals, a person might mention, “I’m slowly ticking off all the items on my bucket list. ”
A teacher might tell a student, “Make sure to tick off each step as you complete the assignment. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-completed/
✅ ( خودمانی ) خشمگین کردن، عصبی کردن
?Have you ever lost your patience
Well, yeah, without a doubt, there have certainly been times when I lost my cool. For example, there was this one time when I had to wait forever to be seated at a popular restaurant. Then someone suddenly cut in line and that really 💎ticked me off
...
[مشاهده متن کامل]

بعضی مواقع همoff حذف میشه
I am ticked
کسی رو عصبانی کردن
بشدت ناراحت کردن
تیک زدن - علامت زدن
سرزنش

بپرس