=frustratedبی نتیجه مانده، عقیم مانده، ناکام مانده، درمانده شدهنافرجام؟؟چیزی که جلوی وقوع آن گرفته شده است، مانع از شکل گیری چیزی شد، ملغی شده ، بی اثر کردن چیزیThwarted: خنثی شده، جلوگیری شده ( در نقش صفت )+ عکس و لینک