• : تعریف: brief and concise. • مشابه: brief, summary
- a thumbnail account of his activities
[ترجمه گوگل] یک گزارش کوچک از فعالیت های او [ترجمه ترگمان] در حالی که ناخن شست خود را به ناخن شست، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a thumbnail report
گزارش مختصر
2. The talk began with a thumbnail sketch of the political situation at that time.
[ترجمه سعید مرتضوی] سخنرانی با طرحی مختصر از وضعیت سیاسی در آن زمان آغاز شد.
|
[ترجمه گوگل]گفتگو با طرحی کوچک از وضعیت سیاسی آن زمان آغاز شد [ترجمه ترگمان]این سخنرانی با یک طرح ناخن شست از وضعیت سیاسی در آن زمان آغاز شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I used my thumbnail to tighten the screw on my lamp.
[ترجمه علی جهانبخش] از ناخن شست خود برای محکم کردن پیچ لامپم استفاده کردم.
|
[ترجمه گوگل]من از تصویر کوچکم برای سفت کردن پیچ لامپم استفاده کردم [ترجمه ترگمان]از شست my استفاده کردم تا پیچ چراغ را محکم تر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The first chapter provides a thumbnail sketch of the social and political climate of the US in the 1960s.
[ترجمه فرید] فصل نخست شمایی مختصر از شرایط سیاسی و اجتماعی ایالات متحده در دهه 1960 ارائه می دهد.
|
[ترجمه گوگل]فصل اول یک طرح کوچک از فضای اجتماعی و سیاسی ایالات متحده در دهه 1960 ارائه می کند [ترجمه ترگمان]در فصل اول یک طرح ناخن شست از آب و هوای سیاسی و سیاسی ایالات متحده در دهه ۱۹۶۰ ارائه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A very tightly written little thumbnail sketch.
[ترجمه گوگل]یک طرح کوچک بسیار دقیق نوشته شده است [ترجمه ترگمان]یک طرح ناخن شست کوچک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Almost immediately her thumbnail found another groove opposite; she pulled, and the star came out about a centimetre.
[ترجمه گوگل]تقریباً بلافاصله تصویر کوچک او شیار دیگری در مقابل پیدا کرد او کشید و ستاره حدود یک سانتی متر بیرون آمد [ترجمه ترگمان]تقریبا به سرعت ناخن شست خود را پیدا کرد، از جا کنده شد و ستاره در حدود یک سانتیمتر از جایش برخاست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A spider the size of her thumbnail dropped past her in the gloom, its legs brushing her cheek.
[ترجمه گوگل]عنکبوت به اندازه تصویر کوچکش در تاریکی از کنارش رد شد و پاهایش گونه اش را برس کشیدند [ترجمه ترگمان]یک عنکبوت به اندازه ناخن شستش در تاریکی از کنارش گذشت و پاهایش را نوازش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He opened a book with his thumbnail, as if afraid of dirtying his fingers.
[ترجمه گوگل]کتابی را با بند انگشتش باز کرد، انگار می ترسید انگشتانش کثیف شود [ترجمه ترگمان]کتابی را با ناخن شست خود باز کرد، گویی از کثیف کردن انگشتانش می ترسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The Blackfeet let each thumbnail grow long, until it crooked like a claw.
[ترجمه گوگل]Blackfeet اجازه می دهد تا هر بند انگشتی بلند شود، تا زمانی که مانند یک پنجه کج شود [ترجمه ترگمان]The ناخن شست یکدیگر را بلند کنند، تا آن که مثل یک چنگال کج و معوج به نظر برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This thumbnail sketch of a complicated web of negotiations says some unexpected things about Mr Major.
[ترجمه گوگل]این طرح کوچک از شبکه پیچیده مذاکرات، چیزهای غیرمنتظره ای را در مورد آقای میجر می گوید [ترجمه ترگمان]این یک طرح پیچیده از مذاکرات پیچیده، برخی چیزهای غیرمنتظره در مورد آقای می جر را می گوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Thumbnail Control was unable to create a required window.
[ترجمه گوگل]Thumbnail Control قادر به ایجاد پنجره مورد نیاز نبود [ترجمه ترگمان]کنترل مسطوره برای ایجاد یک پنجره مورد نیاز نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Run mouse over thumbnail below to view photos.
[ترجمه گوگل]برای مشاهده عکسها، ماوس را روی تصویر کوچک زیر بکشید [ترجمه ترگمان]موشی را در زیر ناخن شست پایین بکشید تا عکس ها را تماشا کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You can also are referred to as thumbnail images.
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید به عنوان تصاویر بند انگشتی نامیده می شوید [ترجمه ترگمان]شما هم چنین می توانید به تصاویر thumbnail اشاره کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He leaned downwards and read nar her polished thumbnail.
[ترجمه گوگل]به سمت پایین خم شد و nar تصویر کوچک صیقلی او را خواند [ترجمه ترگمان]به سمت پایین خم شد و با شست thumbnail شست خود را خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. See thumbnail views of the items in your taskbar by resting your mouse pointer on them.
[ترجمه گوگل]با قرار دادن نشانگر ماوس بر روی آنها، نماهای ریز موارد موجود در نوار وظیفه خود را مشاهده کنید [ترجمه ترگمان]با قرار دادن اشاره گر موس خود بر روی آن ها به thumbnail نما از اقلام موجود در taskbar نگاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کوچک (اسم)
half-pint, thumbnail, minuscule
ناخن شست (اسم)
thumbnail
هر چیزی که ب اندازه ناخن باشد (اسم)
thumbnail
تخصصی
[کامپیوتر] ناخن شستی، کوچک تصویری کوچک از فایل گرافیکی که به منظور کمک در شناسایی آن نمایش داده می شود .
انگلیسی به انگلیسی
• tiny, little, short fingernail of the thumb miniaturized picture, small picture which represents a larger and more detailed picture (computers); miniature mock-up, small prototype of a page or document (printing) your thumbnail is the nail on your thumb. a thumbnail sketch or account is a very brief one.
پیشنهاد کاربران
تصویر کوچک، نقاشی کوچک در انیمیشن تامنیل طرح های کوچک با حداقل جزئیات هستند که برای برنامه ریزی ایده صحنه یا استوری برد نشان داده می شوند .
تابنیل ویدئو که در یوتیوب استفاده میشه
A thumbnail is a small version of an image or video that is used to represent the full - size version. It is often used as a preview or a visual summary of the content. نسخه کوچکی از یک تصویر یا ویدیو که برای نمایش نسخه کامل استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
اغلب به عنوان پیش نمایش یا خلاصه تصویری از محتوا استفاده می شود. مثال؛ For example, when browsing through a photo album, you might see a grid of thumbnails representing each image. On a video streaming platform, the thumbnails give you a glimpse of what the video is about before you click to watch. In web design, thumbnails are commonly used to display a collection of images or videos in a compact format.
تصویرات کوچک بیانگر ویدیو یا تصویری بزرگتر. مثل عکسی که قبل از شروع ویدیویی در یوتیوب مشاهده میکنید
[کامپیوتر . نرم افزار ] A thumbnail is a small image representation of a larger image, usually intended to make it easier and faster to look at or manage a group of larger images.
کلی ، اجمالی ، سرانگشتی ( در مورد آخر مثلا حساب سر انگشتی یا توضیحات سرانگشتی یعنی حساب یا توضیحی که در آن بصورت کلی و اجمالی - یعنی بدون پرداختن به جزئیات - لپ مطلب یا موضوع بیان می شود )