اگر چیزی به شما تحمیل شود، مجبورید آن را بپذیرید، حتی اگر آن را نخواهید
او ازدواج را بر او تحمیل کرده بود.
مسولیتی رو دوش کسی گذاشتن
Otis a carefree dairy bull . Has a heavy responsibity thrust upon him .
اتیس ی گاو نر بی خیالیه که مسولیت سنگینی بر دوش او گذاشته میشود
اتیس ی گاو نر بی خیالیه که مسولیت سنگینی بر دوش او گذاشته میشود
به زور چیزی را به کسی تحمیل کردن