thrown together

پیشنهاد کاربران

موارد استفاده:
برای افراد:
They were thrown together during the project and became good friends ( آن ها در طول پروژه به طور ناگهانی کنار هم قرار گرفتند و دوستان خوبی شدند. )
برای اشیا یا موقعیت ها:
...
[مشاهده متن کامل]

The decorations look like they were just thrown together at the last minute ( تزئینات طوری به نظر می رسند که انگار در آخرین لحظه کنار هم قرار داده شده اند. )
برای روابط یا تیم ها:
The team was thrown together to handle the emergency ( تیم برای مدیریت شرایط اضطراری به طور ناگهانی تشکیل شد. )

بپرس