thrown


معنی: مطرود، در رفته

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of

جمله های نمونه

1. thrown silk
ابریشم تافته

2. he was thrown by a horse
اسب او را انداخت.

3. she was thrown into a ferment by his unexpected arrival
ورود سرزده ی او خانم را به جوش و خروش انداخت.

4. they were thrown for a loop when they saw her
وقتی او را دیدند خشکشان زد.

5. a hand grenade was thrown but did not burst
نارنجک پرتاب شد ولی منفجر نشد.

6. a satellite will be thrown into space
ماهواره ای به فضا پرتاب خواهد شد.

7. this ball has a potency of being thrown
این گوی را می توان پرتاب کرد.

8. he jammed the brakes on and the passengers were thrown forward
او ترمز کرد و مسافران به جلو پرتاب شدند.

9. The competition has been thrown open to the public.
[ترجمه گوگل]این مسابقه برای عموم آزاد است
[ترجمه ترگمان]این رقابت برای عموم باز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mare has just thrown a foal in the stable.
[ترجمه گوگل]مادیان به تازگی یک کره را در اصطبل انداخته است
[ترجمه ترگمان]مادیان همین الان یک کره اسب را در اصطبل پرت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No matter what label is thrown your way, only you can define yourself.
[ترجمه گوگل]مهم نیست چه برچسبی بر سر شما زده می شود، فقط شما می توانید خودتان را تعریف کنید
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که چه نوع برچسب به شما داده می شود، تنها شما می توانید خودتان را تعریف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Blake was poleaxed by a missile thrown from the crowd.
[ترجمه گوگل]بلیک توسط موشکی که از میان جمعیت پرتاب شد قطبیده شد
[ترجمه ترگمان](بلیک)با پرتاب موشک از میان جمعیت عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jack managed to dodge most of the rocks thrown at him.
[ترجمه گوگل]جک موفق شد از بیشتر سنگ هایی که به سمت او پرتاب می شد طفره برود
[ترجمه ترگمان]جک تمام سنگ ها را روی سرش انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's thrown up his job and gone off to Africa to work for a children's charity.
[ترجمه گوگل]او کار خود را رها کرده و به آفریقا رفته تا برای یک موسسه خیریه کودکان کار کند
[ترجمه ترگمان]او کارش را رها کرد و به افریقا رفت تا برای خیریه کودکان کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's a cigarette packet thrown into the gutter.
[ترجمه گوگل]یک پاکت سیگار داخل ناودان انداخته شده است
[ترجمه ترگمان]یک بسته سیگار روی جوی آب افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطرود (صفت)
despicable, outcast, banished, rejected, expelled, thrown, cast, expeled, outcaste

در رفته (صفت)
thrown, disjointed

انگلیسی به انگلیسی

• thrown is the past participle of throw.

پیشنهاد کاربران

دور ریختن
some of the milk turned sour before reaching the market and had to be thrown away.
مقداری شیر قبل از رسیدن ب بازار ترش شد و باید دور ریخته شود
Throw. . .
Threw . . .
Thrown. . .
The p. p of trow is thrown . . .
رها شده
Im thrown
گیج شده ام
عرضه کردن و ارائه دادن
دور ریختن
پرتاب شده
طرد شده ( مطرود )
در رفته
فرو رفتن
پرتاب شدن ؛ انداختن
Thrown into تبدیل شدن
عرضه شده
پرتاب شده
پرتاب شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس