🔹 معادل فارسی : هم پیمان شدن با کسی یا گروهی، هم دست شدن، هم جهت شدن با جریان یا حزب خاص،
🔹 مثال ها:
After much thought, she decided to throw in with the activists. بعد از فکر زیاد، تصمیم گرفت با فعالان اجتماعی همراه بشه.
... [مشاهده متن کامل]
If you throw in with that shady group, you’ll regret it. اگه با اون گروه مشکوک همراه بشی، پشیمون می شی.
We’re planning a startup—want to throw in with us? داریم یه استارتاپ راه می ندازیم—می خوای با ما همراه بشی؟
🔹 مترادف ها: join forces with – align with – side with – team up with – partner with
🔹 مثال ها:
After much thought, she decided to throw in with the activists. بعد از فکر زیاد، تصمیم گرفت با فعالان اجتماعی همراه بشه.
... [مشاهده متن کامل]
If you throw in with that shady group, you’ll regret it. اگه با اون گروه مشکوک همراه بشی، پشیمون می شی.
We’re planning a startup—want to throw in with us? داریم یه استارتاپ راه می ندازیم—می خوای با ما همراه بشی؟
🔹 مترادف ها: join forces with – align with – side with – team up with – partner with