🔹 مجبور به تکیه کردن به چیزی / وابسته شدن به منابع خود / رها شدن و مجبور به اتکا به خود
🔹 مثال ها:
The sudden loss of support threw her back on her own strength. از دست دادن ناگهانی حمایت، باعث شد فقط به قدرت خودش تکیه کنه.
... [مشاهده متن کامل]
They were thrown back on traditional methods when the system crashed. وقتی سیستم خراب شد، مجبور شدند به روش های سنتی رجوع کنن.
🔹 مترادف ها | rely on oneself / fall back on / be left to one's own devices / depend on internal resources
🔹 مثال ها:
The sudden loss of support threw her back on her own strength. از دست دادن ناگهانی حمایت، باعث شد فقط به قدرت خودش تکیه کنه.
... [مشاهده متن کامل]
They were thrown back on traditional methods when the system crashed. وقتی سیستم خراب شد، مجبور شدند به روش های سنتی رجوع کنن.
🔹 مترادف ها | rely on oneself / fall back on / be left to one's own devices / depend on internal resources
به خود واگذار شدن
رها شدن و مجبور به تکیه به خود شدن
رها شدن و مجبور به تکیه به خود شدن