throughput

/ˈθruːˌpʊt//ˈθruːpʊt/

معنی: ساخت، توان عملیاتی، حاصل کار
معانی دیگر: (به ویژه کامپیوتر) ظرفیت پذیرش، فرا گذاشت، توانش زمانی

جمله های نمونه

1. We need to improve our throughput because demand is high at present.
[ترجمه گوگل]ما باید توان عملیاتی خود را بهبود بخشیم زیرا تقاضا در حال حاضر زیاد است
[ترجمه ترگمان]ما باید توان عملیاتی خود را افزایش دهیم زیرا تقاضا در حال حاضر زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The centre has a weekly throughput of 200 000 shoppers.
[ترجمه گوگل]این مرکز هفتگی 200000 خریدار دارد
[ترجمه ترگمان]این مرکز یک خروجی هفتگی ۲۰۰ هزار مشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The increase will mean a significant increase in throughput, allowing the soviets to transport more gas per kilometre of pipeline.
[ترجمه گوگل]این افزایش به معنای افزایش قابل توجهی در توان خواهد بود و به شوراها اجازه می دهد گاز بیشتری را در هر کیلومتر خط لوله انتقال دهند
[ترجمه ترگمان]این افزایش به معنی افزایش قابل توجه در توان عملیاتی است که به شوروی اجازه می دهد تا گاز بیشتری در هر کیلومتر خط لوله انتقال دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enhancements include faster network throughput, NetView support and Data General-added network management and monitoring utilities.
[ترجمه گوگل]پیشرفت‌ها شامل توان عملیاتی سریع‌تر شبکه، پشتیبانی از NetView و ابزارهای مدیریت و نظارت شبکه اضافه‌شده به داده‌های عمومی است
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت شامل توان عملیاتی شبکه سریع تر، پشتیبانی NetView و مدیریت شبکه و برنامه های نظارتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When hospitals increase throughput all that happens is that the purchaser runs out of money before the end of the year.
[ترجمه گوگل]وقتی بیمارستان‌ها توان عملیاتی خود را افزایش می‌دهند، تمام اتفاقی که می‌افتد این است که خریدار قبل از پایان سال تمام می‌شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که بیمارستان ها خروجی را افزایش می دهند، تمام آنچه اتفاق می افتد این است که خریدار پیش از پایان سال از پول خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Health centres with a low throughput may have higher average costs than a busy hospital outpatient department.
[ترجمه ز] مراکز بهداشتی با کارآیی پایین ممکن است هزینه های بالاتری را نسبت به یک بیمارستان سرپایی شلوغ داشته باشند
|
[ترجمه گوگل]مراکز بهداشتی با توان عملیاتی پایین ممکن است هزینه متوسط ​​بالاتری نسبت به بخش سرپایی بیمارستانی شلوغ داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مراکز بهداشتی با توان عملیاتی پایین ممکن است هزینه متوسط بالاتری نسبت به یک بیمارستان شلوغ در بیمارستان داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tosco oil refinery plans on increasing throughput by 20 percent.
[ترجمه گوگل]پالایشگاه نفت توسکو قصد دارد ظرفیت تولید را تا 20 درصد افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]پالایشگاه نفت Tosco در نظر دارد تا میزان توان عملیاتی را تا ۲۰ درصد افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Forty percent of the Port's throughput is now unitised - both containers and freight vehicles.
[ترجمه گوگل]چهل درصد از ظرفیت بندر اکنون یکپارچه شده است - هم کانتینرها و هم وسایل نقلیه باری
[ترجمه ترگمان]چهل درصد از توان عملیاتی بندر هم اکنون unitised - هم کانتینرها و هم وسایل نقلیه باری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tosco plans on cutting refinery throughput by 20 percent and laying-off about 130 workers.
[ترجمه گوگل]توسکو قصد دارد 20 درصد از توان پالایشگاهی خود را کاهش دهد و حدود 130 کارگر را اخراج کند
[ترجمه ترگمان]Tosco قصد دارد تا میزان خروجی پالایشگاه را تا ۲۰ درصد کاهش دهد و حدود ۱۳۰ کارگر را پیاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Taking the maximum of system total throughput as a objective[Sentence dictionary], the method of determining the surge bunker rational size has been put forward.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن حداکثر توان کل سیستم به عنوان یک هدف [فرهنگ جملات]، روش تعیین اندازه منطقی پناهگاه افزایش ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن حداکثر توان عملیاتی سیستم به عنوان یک هدف [ فرهنگ لغت جمله ]، روش تعیین اندازه منطقی پناه گاه های موقتی، به جلو گذاشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To increase the CommonStore archiving throughput, it is recommended to parallelize the archiving threads.
[ترجمه گوگل]برای افزایش توان بایگانی CommonStore، موازی کردن موضوعات بایگانی توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]برای افزایش خروجی فشرده سازی CommonStore، توصیه می شود که فایل های آرشیوی را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then we compare the throughput of DCF and EDCF with network simulation tool NS- and then thoroughly analyze the throughput of EDCF in saturation and slow-moving states.
[ترجمه گوگل]سپس گذردهی DCF و EDCF را با ابزار شبیه‌سازی شبکه NS- مقایسه می‌کنیم و سپس توان عملیاتی EDCF را در حالت‌های اشباع و کند حرکت تجزیه و تحلیل می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]سپس توان عملیاتی of و EDCF را با ابزار شبیه سازی شبکه مقایسه کردیم - و سپس به طور کامل توان عملیاتی of ها را در حالت های اشباع و حرکت کند بررسی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Average instance throughput is the total size of all completed requests in kilobytes divided by the number of participating guests.
[ترجمه گوگل]میانگین توان نمونه، اندازه کل تمام درخواست های تکمیل شده بر حسب کیلوبایت تقسیم بر تعداد مهمانان شرکت کننده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، توان عملیاتی کل تعداد کل درخواست تکمیل شده را در کیلوبایت تقسیم می کند که توسط تعداد میهمانان شرکت کننده تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reasons why the data throughput rate can be slower than the theoretical maximum when backing up to tape media.
[ترجمه گوگل]دلایلی که نشان می دهد سرعت انتقال داده می تواند در هنگام پشتیبان گیری در رسانه نواری کمتر از حداکثر تئوری باشد
[ترجمه ترگمان]دلایل این که چرا سرعت خروجی داده ها می تواند کندتر از حداکثر تیوریک باشد که پشتیبانی از رسانه را پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In reality, throughput is affected by a large number of variables including message arrival rate, message processing time, multiprocessing and scheduling, and resource constraints.
[ترجمه گوگل]در واقع، توان عملیاتی تحت تأثیر تعداد زیادی متغیر از جمله نرخ رسیدن پیام، زمان پردازش پیام، پردازش و زمان‌بندی چندگانه و محدودیت‌های منابع است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، توان عملیاتی توسط تعداد زیادی از متغیرهای شامل نرخ ورود پیام، زمان پردازش پیام، زمان بندی و برنامه ریزی، و محدودیت های منابع تحت تاثیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

توان عملیاتی (اسم)
throughput

حاصل کار (اسم)
throughput

تخصصی

[کامپیوتر] خروجی، حاصل کار، توان عملیاتی، توان، عملکرد .
[برق و الکترونیک] توان سرعتی بیشینه خروجی سیستم، مانند خط بر دقیقه یا صفحه بر دقیقه چاپگر خطی کامپیوتر . - توان عملیاتی
[صنعت] توان عملیاتی، بازده
[معدن] شدت جریان مخصوص (تهویه)

انگلیسی به انگلیسی

• yield; rate of transfer, amount of data that may be transferred in a data channel or through a device in one second (computers)
the throughput of an organization, company, or system is the amount of things it can do or deal with in a particular period of time.

پیشنهاد کاربران

مقیاس
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
توان عملیاتی
توان عملیاتی به این معناست که در یک بازه زمانی مشخص، چند عمل انجام می شود.
برون داد
در کامپیوتر بمعنی خروجی
دستیافت
[فرآوری مواد معدنی] ظرفیت ( کارخانه یا تولید )
throughput ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: گذرداد
تعریف: مقدار اطلاعاتی که از جایی به جای دیگر منتقل یا در مدتی معین پردازش می‏شود
ظرفیت
میانداد
بازده
توان عملیاتی
گذردهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس