throttle

/ˈθrɑːtl̩//ˈθrɒtl̩/

معنی: گلو، خرخره، دریچه کنترل بخار یا بنزین، خفه کردن، گلو را فشردن، جلو را گرفتن، جریان بنزین را کنترل کردن
معانی دیگر: (خر کسی را) گرفتن، (مجازی) دچار اختناق کردن، سرکوب کردن، (با: down) از سرعت (موتور) کاستن، (به ویژه در کاربراتور) ساسات، گلویی، سوپاپ، دریچه ی کنترل گاز و هوا، رجوع شود به: throat، (موتور درونسوز) خفه کردن، ساسات گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a valve in a machine, esp. an automobile engine, that controls the flow of fuel, air, or the like.
مشابه: valve

(2) تعریف: a pedal, lever, handle, or the like that opens or closes such a valve.
مترادف: pedal
مشابه: accelerator, gas
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: throttles, throttling, throttled
مشتقات: throttler (n.)
(1) تعریف: to choke or strangle.
مترادف: choke, strangle
مشابه: burke, gag, garrote, stifle, strangulate

(2) تعریف: to obstruct or suppress.
مترادف: check, obstruct, stifle, suppress
مشابه: gag, limit, mute, muzzle, quash, quench, restrain, silence, smother, stop, subdue

- Free speech was throttled by censorship.
[ترجمه گوگل] آزادی بیان با سانسور خنثی شد
[ترجمه ترگمان] آزادی بیان را سانسور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to reduce the flow of (fuel and air) in an engine, or to reduce this flow in (an engine).

جمله های نمونه

1. a throttle locked in the idle position
دریچه ی کاربوراتور که در موقعیت هرز قرار گرفته است

2. such regulations will throttle scientific freedom
این گونه مقررات موجب سرکوب کردن آزادی علمی خواهد شد.

3. I like her, although I could cheerfully throttle her at times .
[ترجمه گوگل]من او را دوست دارم، اگرچه گاهی اوقات می توانستم با خوشحالی او را گاز بگیرم
[ترجمه ترگمان]من از او خوشم می آید، اگر چه می توانستم گاهی با خوشحالی او را خفه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The attacker then tried to throttle her with wire.
[ترجمه matinamj] و بعد مهاجم سعی کرد با سیم او را خفه کند
|
[ترجمه گوگل]سپس مهاجم سعی کرد او را با سیم گاز بگیرد
[ترجمه ترگمان]سپس مهاجم سعی کرد او را با کابل گاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He drove the police car at full throttle and dashed at the gangsters.
[ترجمه گوگل]او ماشین پلیس را با تمام گاز رانندگی کرد و به گانگسترها حمله کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل پلیس را با فشار کامل به سوی تبهکاران هدایت کرد و به سوی تبهکاران حمله برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He drove along at full throttle .
[ترجمه گوگل]او با تمام گاز رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]با تمام قوا پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He lived his life at full throttle.
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را با دریچه گاز سپری کرد
[ترجمه ترگمان]او در تمام مدت زندگیش با تمام قوا زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. High tariffs throttle trade between countries.
[ترجمه گوگل]تعرفه های بالا تجارت بین کشورها را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]تعرفه بالا تجارت بین کشورها را خفه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These government restrictions are going to throttle our trade.
[ترجمه گوگل]این محدودیت های دولتی تجارت ما را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]این محدودیت های دولتی قرار است تجارت ما را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The campaign is continuing to run at full throttle.
[ترجمه گوگل]کمپین با تمام قدرت به کار خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مبارزه با کنترل کامل گاز ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can ease the throttle back now that we have climbed high enough.
[ترجمه گوگل]اکنون که به اندازه کافی بالا رفته ایم، می توانید دریچه گاز را به عقب برگردانید
[ترجمه ترگمان]حالا که به اندازه کافی بالا رفتیم می توانید the را راحت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The throttle twist grip on the end of the collective stick has to be coordinated with the up and down movements.
[ترجمه گوگل]دستگیره پیچش دریچه گاز در انتهای چوب دسته جمعی باید با حرکات بالا و پایین هماهنگ شود
[ترجمه ترگمان]کنترل چرخش گاز در انتهای چوب جمعی باید با حرکات بالا و پایین هماهنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But when I first drilled that hand-made aluminium throttle pedal down to its bump stop, I was absolutely stunned.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که برای اولین بار آن پدال گاز آلومینیومی دست ساز را تا نقطه دست انداز آن سوراخ کردم، کاملا حیرت زده شدم
[ترجمه ترگمان]اما وقتی برای اولین بار در حالی که گاز آلومینیومی ساخته شده از دست را به سمت نقطه bump گاز فشار می دادم، کاملا گیج شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yanto grinned and twisted the throttle again.
[ترجمه خیراله رحیمی] یانتو لبخندی زد و باز دریچه را چرخاند
|
[ترجمه گوگل]یانتو پوزخندی زد و دریچه گاز را دوباره چرخاند
[ترجمه ترگمان]امت پوزخند زد و دوباره the را پیچ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گلو (اسم)
fauces, throat, throttle, lane, gorge, gullet, pharynx

خرخره (اسم)
adam's apple, larynx, gob, fauces, throat, throttle, windpipe

دریچه کنترل بخار یا بنزین (اسم)
throttle

خفه کردن (فعل)
dumb, throttle, silence, choke, asphyxiate, stifle, strangle, smother, thug, squash, burke, scrag, shush, string up

گلو را فشردن (فعل)
throttle, strangulate

جلو را گرفتن (فعل)
throttle

جریان بنزین را کنترل کردن (فعل)
throttle

تخصصی

[برق و الکترونیک] دریچه گاز
[مهندسی گاز] خفه کردن، دریچه کنترل بخاریابنزین

انگلیسی به انگلیسی

• lever or pedal controlling the amount of fuel being fed to an engine; choke
strangle, choke; decrease the flow of fuel to an engine
to throttle someone means to kill them by holding them tightly by the throat so that they cannot breathe.
you can also say that someone or something throttles a process, procedure, or event when they defeat or destroy it by stopping the thing that helps it to exist.
the throttle of a motor vehicle is the device that controls the vehicle's speed by regulating the flow of fuel entering the engine.
if something is done at full throttle, it is done with great speed and eagerness.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To strangle or choke someone; strangle 🏴‍☠️🥴
🔍 مترادف: Choke
✅ مثال: The villain tried to throttle his victim in a fit of rage.
هوانوردی:
اهرم دریچه گاز
در برق و الکترونیک:
درصدِ دیوتی سایکل ( Duty Cycle ) سیگنالِ ورودی به کنترل کننده
فعل:
1 - خفه کردن ( عمل فشار دادن گلو یا throat اون عزیز مقتول ) = strangle = choke
He throttled the guard with his bare hands.
The city is being throttled by traffic.
2 - تغییر دادن نیرو ( سرعت یا جریان سوخت ) موتور
...
[مشاهده متن کامل]

اسم:
1 - پدال گاز تو ماشین
2 - اهرم کنترل سرعت تو هواپیما
کلا هر چیزی که باهاش اون جریان سوخت به موتور کنترل میشه چه تو ماشین چه تو هواپیما چه موتور و. . .

پدال گاز
خفه کردن ؛ سرکوب کردن
– He tried to throttle her with wire
– Sometimes he annoys me so much that I could throttle him
– Free speech was throttled by censorship
در برنامه نویسی به معنی وقفه ایجاد کردن می باشید
خفه کردن
attack or kill ( someone ) by choking or strangling them.
"she was sorely tempted to throttle him"
اهرم پیش ران در هواپیما

بپرس