throne

/ˈθroʊn//θrəʊn/

معنی: تخت، عرش، سریر، اورنگ، برتخت نشستن
معانی دیگر: (پادشاهی) تخت، افرنگ، شاه، خسرو، سلطان، مقام و اختیارات و قدرت شاه، شاهی، سلطنت، خسروی، (الهیات مسیحی - جمع - طبقه بندی فرشتگان) رده ی سوم، ترون ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the seat occupied by a ruler or high secular or religious official on ceremonial occasions or when holding audience.

(2) تعریف: the office, rank, or authority of a ruler.

جمله های نمونه

1. gawmata usurped the throne of his brother
گوماتا تاج و تخت برادرش را غصب کرد.

2. heir to the throne
وارث تاج و تخت

3. orders from the throne
دستورات صادره از سوی پادشاه

4. pretension to the throne
داعیه ی سلطنت

5. to sit on throne
بر تخت جلوس کردن

6. power behind the throne
قدرت پشت پرده،شخص نیرومندی که پشت پرده و به نام دیگری کار می کند

7. his succession to the throne after his father
رسیدن او به تاج و تخت پس از پدرش

8. queen victoria ascended the throne in 1837
ملکه ی ویکتوریا در 1837 به سلطنت رسید.

9. the successor to the throne of england
وارث تاج و تخت انگلستان

10. to pretend to the throne
مدعی تاج و تخت بودن

11. the king sat on the throne
شاه برتخت نشست.

12. they hurled the tyrant from his throne
آنان ستمگر را از تخت خود فرو افکندند.

13. they replaced the queen on the throne
ملکه را دوباره بر تخت نشاندند.

14. to set a king on the throne
پادشاه را بر تخت نشاندن

15. the restoration of charles ii to the throne of england
بازگردانی چارلز دوم به تخت سلطنت انگلیس

16. Elizabeth I came to the throne in 155
[ترجمه گوگل]الیزابت اول در سال 155 به سلطنت رسید
[ترجمه ترگمان]الیزابت اول در سال ۱۵۵ به تخت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He is next in line to the throne .
[ترجمه باران] او نفر بعدی در صف تاج و تخت ( سلطنت ) است.
|
[ترجمه مرضیه] این آخرین مالک تاج و تخت است
|
[ترجمه گوگل]او در صف بعدی تاج و تخت است
[ترجمه ترگمان]او در کنار تخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Queen Victoria remained on the throne for over sixty years.
[ترجمه گوگل]ملکه ویکتوریا بیش از شصت سال بر تخت سلطنت ماند
[ترجمه ترگمان]ملکه ویکتوریا برای بیش از شصت سال بر تخت سلطنت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He was the legal heir to the throne.
[ترجمه گوگل]او وارث قانونی تاج و تخت بود
[ترجمه ترگمان]اون وارث قانونی تخت پادشاهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He made two abortive attempts on the French throne.
[ترجمه گوگل]او دو تلاش ناموفق برای تاج و تخت فرانسه انجام داد
[ترجمه ترگمان]او دو بار کوشید تا بر تخت سلطنت فرانسه اقدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The country acknowledged his claim to the throne.
[ترجمه گوگل]این کشور به ادعای او بر تاج و تخت اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]این کشور ادعای خود مبنی بر تاج و تخت را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخت (اسم)
sole, couch, throne

عرش (اسم)
heaven, empyrean, siege, throne

سریر (اسم)
siege, throne

اورنگ (اسم)
throne

برتخت نشستن (فعل)
throne

انگلیسی به انگلیسی

• chair of god; chair of a king or queen; toilet (slang)
a throne is a special chair used by a king or queen on important occasions.
the position of being king or queen is sometimes referred to as the throne.

پیشنهاد کاربران

اصلی: تاج و تخت ( پادشاهی )
تخت پادشاهی
the toilet
A lavatory, restroom, or bathroom. "Throne" is a common slang term for toilet
اصطلاح عامیانه
دستشویی، مستراح
I'll be in the throne room if anyone calls for me.
I can remember dad grabbing the newspaper and saying he'd be on the throne a while.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/throne
Throne heirوارث تاج وتخت
عکس برای دوستانی که مخالفت کردن ( دیس لایک دادن ) ، شماره شش در عکس از دیکشنری وبستر
throne
( در اصطلاح عامیانه ) توالت
برنشستن
قدرت حاکم ( شاه )
تخت شاه
سریر _ تخت پادشاهی
تاج و تخت پادشاهی

بپرس