throe

/θroʊ//θrəʊ/

معنی: زایمان، رنج، گیرودار
معانی دیگر: (معمولا جمع) تیر کشیدن، درد گرفتن (شدید و ناگهانی)، کشاکش، (بحران و غیره) شور، تیر کشیدن درد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a deep, wrenching pain or sudden spasm, as in death or childbirth.

- The throes of a heart attack made him clutch his chest in agony.
[ترجمه گوگل] عذاب سکته قلبی باعث شد از شدت درد به سینه بچسبد
[ترجمه ترگمان] درد حمله قلبی او را عذاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (usu. pl.) any convulsive or anguished struggle, or great exertion.

- The soldiers were in the throes of combat when reinforcements arrived.
[ترجمه گوگل] وقتی نیروهای کمکی رسید، سربازان درگیر جنگ بودند
[ترجمه ترگمان] سربازان هنگام رسیدن نیروی کمکی در صف نبرد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sorry about the mess; we're in the throes of moving to a new house.
[ترجمه گوگل] متاسفم بابت بی نظمی؛ ما در تنگنای انتقال به یک خانه جدید هستیم
[ترجمه ترگمان] به خاطر این آشفتگی متاسفم؛ ما در گیر افتادن به یک خانه جدید هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The country is presently in the throes of the worst recession since the second world war.
[ترجمه گوگل]این کشور در حال حاضر در بدترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم به سر می برد
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال حاضر در چنگال بدترین بحران اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم گرفتار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We're in the throes of moving to a new office, so the place is in chaos at the moment.
[ترجمه گوگل]ما در تنگنای انتقال به یک دفتر جدید هستیم، بنابراین مکان در حال حاضر در هرج و مرج است
[ترجمه ترگمان]ما در گیر افتادن به یک دفتر جدید هستیم، بنابراین مکان در حال حاضر در آشفتگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government was in its death throes.
[ترجمه گوگل]دولت در تنگنای مرگ بود
[ترجمه ترگمان]دولت در حال مرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country was in the throes of revolutionary change.
[ترجمه گوگل]کشور در تنگنای تغییرات انقلابی بود
[ترجمه ترگمان]این کشور درگیر تغییرات انقلابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The country is in the throes of a general election.
[ترجمه گوگل]کشور در تنگنای یک انتخابات سراسری است
[ترجمه ترگمان]این کشور در چنگال یک انتخابات عمومی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The creature went into its death throes.
[ترجمه گوگل]این موجود در تنگنای مرگ فرو رفت
[ترجمه ترگمان]آن موجود در چنگال مرگ خود فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By 1740 European feudalism was in its death throes.
[ترجمه گوگل]در سال 1740، فئودالیسم اروپایی در حال مرگ بود
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۷۴۰ ملوک الطوایفی اروپایی در چنگال مرگ به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's in the throes of a mid-life crisis which makes him rather difficult to live with.
[ترجمه گوگل]او در یک بحران میانسالی است که زندگی با او را نسبتاً دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]او درگیر بحران اواسط زندگی است که زندگی کردن با او را نسبتا مشکل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other Areas are in the throes of heavy training schedules and will create a highly competitive spirit in Portlaoise.
[ترجمه گوگل]سایر مناطق در گیرودار برنامه های تمرینی سنگین هستند و روحیه بسیار رقابتی را در Portlaoise ایجاد خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]سایر نواحی درگیر برنامه های آموزشی سنگین هستند و روحیه بسیار رقابتی زیادی را در Portlaoise ایجاد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The regime seems to be in its death throes.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم در تنگنای مرگ است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رژیم در حال مرگ و میر ناشی از مرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Right now, he is in the throes of astonishment.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در حیرت به سر می برد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، او در اوج حیرت و شگفتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its reflexes and death throes would cause it to fly.
[ترجمه گوگل]رفلکس ها و هجوم مرگ باعث پرواز آن می شود
[ترجمه ترگمان]عکس العمل سریع و مرگ آن باعث می شد که پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A pang of exquisite suffering - a throe of true despair - rent and heaved my heart.
[ترجمه گوگل]عذابی از رنج بدیع - طوفان ناامیدی واقعی - به جانم افتاد و قلبم را تسخیر کرد
[ترجمه ترگمان]دردی که از رنج شیرین - رنج ناامیدی واقعی - و قلبم را بالا می اورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This night I mosquito came to my throe, I don't know if it still alive when I pour it out.
[ترجمه گوگل]این شب پشه به گلویم آمد، نمی دانم وقتی آن را بیرون می ریزم هنوز زنده است یا نه
[ترجمه ترگمان]این شب من از خواب پریدم، اما نمی دانم وقتی آن را بیرون می ریزم، هنوز زنده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زایمان (اسم)
accouchement, childbirth, parturition, litter, confinement, throe

رنج (اسم)
mortification, throe, pain, agony, affliction, labor, toil, tribulation, discomfort, discomfiture, trial, fatigue, bale, difficulties, teen

گیرودار (اسم)
throe

انگلیسی به انگلیسی

• violent pangs; torturous struggle, suffering

پیشنهاد کاربران

در کشاکش، در گیر و دار، گرفتار، دستخوش
مثال:
Are in the throes of death
در کشاکش و گرفتار مرگ هستند.
� فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ�
death throes
حالت احتضار قبل از مرگ
دست وپا زدن های پیش از مرگ

بپرس