فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: throbs, throbbing, throbbed
حالات: throbs, throbbing, throbbed
• (1) تعریف: to beat, or feel one's blood beating, at an accelerated rate or level, as from emotion, exhaustion, stress, or the like.
• مترادف: beat, pulsate, pulse
• مشابه: ache, heave, palpitate, pound, quiver, shake, shudder, tremble, twitch
• مترادف: beat, pulsate, pulse
• مشابه: ache, heave, palpitate, pound, quiver, shake, shudder, tremble, twitch
- The runner's legs throbbed with pain.
[ترجمه گوگل] پاهای دونده از درد می تپید
[ترجمه ترگمان] پاهای دونده از درد لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاهای دونده از درد لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to sound with a pulsating or vibrating beat.
• مترادف: pulsate, shudder, vibrate
• مشابه: pound, quiver, shake
• مترادف: pulsate, shudder, vibrate
• مشابه: pound, quiver, shake
- The motor throbbed and the boat weighed anchor.
[ترجمه گوگل] موتور ضربان داشت و قایق لنگر را سنگین کرد
[ترجمه ترگمان] موتور لرزید و قایق لنگر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موتور لرزید و قایق لنگر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her voice throbbed with longing.
[ترجمه گوگل] صدایش از حسرت می پیچید
[ترجمه ترگمان] صدایش با اشتیاق می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدایش با اشتیاق می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: throbbingly (adv.)
مشتقات: throbbingly (adv.)
• (1) تعریف: the act or an instance of throbbing.
• مترادف: heat
• مشابه: ache, pulse
• مترادف: heat
• مشابه: ache, pulse
• (2) تعریف: a single beat, pulse, or vibration.
• مترادف: beat, pulse, vibration
• مشابه: flutter, palpitation, pulsation, quiver, stroke, tremor, twitch
• مترادف: beat, pulse, vibration
• مشابه: flutter, palpitation, pulsation, quiver, stroke, tremor, twitch