فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: thrills, thrilling, thrilled
حالات: thrills, thrilling, thrilled
• (1) تعریف: to cause to feel a sudden, intense excitement, passion, or the like.
• مترادف: electrify, excite, stimulate
• متضاد: bore
• مشابه: agitate, arouse, fire, flush, inspire, inspirit, intoxicate, rouse, stir, titillate
• مترادف: electrify, excite, stimulate
• متضاد: bore
• مشابه: agitate, arouse, fire, flush, inspire, inspirit, intoxicate, rouse, stir, titillate
- The arrival of the Queen thrilled the crowd.
[ترجمه Soheil] ورود ملکه ، جمعیت را هیجان زده کرد|
[ترجمه گوگل] ورود ملکه جمعیت را به وجد آورد[ترجمه ترگمان] ورود ملکه، جمعیت را به هیجان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make extremely happy; delight.
• مترادف: delight
• متضاد: appall
• مشابه: elate, enrapture, excite, exhilarate, flush, gratify, please, tickle
• مترادف: delight
• متضاد: appall
• مشابه: elate, enrapture, excite, exhilarate, flush, gratify, please, tickle
- The news of the baby's birth thrilled its grandparents.
[ترجمه umbra] خبر های تولد بچه، مادربزرگش را هیجان زده کرد|
[ترجمه شان] خبر تولدنوزاد، مادر بزرگ و پدر بزرگش را هیجان زده کرد ( پر از شوق و شعف کرد ) .|
[ترجمه گوگل] خبر تولد نوزاد پدربزرگ و مادربزرگش را به وجد آورد[ترجمه ترگمان] خبر تولد نوزاد پدربزرگ و مادر بزرگش را هیجان زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to be greatly excited or aroused.
• مشابه: exult, glory, rejoice, vibrate
• مشابه: exult, glory, rejoice, vibrate
- The crowd thrilled as their revered leader spoke.
[ترجمه مريم] جمعیت با صحبت رهبر محترمشان هیجان زده شد.|
[ترجمه گوگل] جمعیت هنگام سخنرانی رهبر محترمشان به وجد آمدند[ترجمه ترگمان] جمعیت هنگامی که رهبر محترم آن ها صحبت می کرد به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to tremble or vibrate, as the voice.
• مشابه: pulsate, quaver, quiver, throb, tremble, vibrate
• مشابه: pulsate, quaver, quiver, throb, tremble, vibrate
- The echo of her voice thrilled in the emptiness.
[ترجمه گوگل] پژواک صدایش در خلا به وجد آمد
[ترجمه ترگمان] پژواک صدایش در فضای خالی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پژواک صدایش در فضای خالی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: thrilling (adj.)
مشتقات: thrilling (adj.)
• (1) تعریف: a sudden, sharp sensation, as of tingling or trembling, because of great excitement or emotion.
• مترادف: quiver, tingle
• مشابه: goose flesh, kick, palpitation, throes, tremor, twitch, vibration
• مترادف: quiver, tingle
• مشابه: goose flesh, kick, palpitation, throes, tremor, twitch, vibration
- A thrill of fear went through her as she heard the door suddenly open.
[ترجمه گوگل] با شنیدن صدای باز شدن ناگهانی در، هیجانی از ترس او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان] وقتی شنید که ناگهان در باز شد، لرزشی از وحشت وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی شنید که ناگهان در باز شد، لرزشی از وحشت وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something that produces such a sensation.
• مترادف: excitement, titillation
• مشابه: bang, high, kick, rush, turn-on
• مترادف: excitement, titillation
• مشابه: bang, high, kick, rush, turn-on
- Walking onto that stage for the first time was a thrill I will never forget.
[ترجمه گوگل] قدم زدن روی آن صحنه برای اولین بار هیجانی بود که هرگز فراموش نمی کنم
[ترجمه ترگمان] قدم زدن بر روی صحنه برای اولین بار هیجانی بود که هرگز فراموش نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قدم زدن بر روی صحنه برای اولین بار هیجانی بود که هرگز فراموش نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a sudden, often pleasant, feeling of intense excitement.
• مشابه: frisson
• مشابه: frisson
- Skiing on the riskier slopes gives him a great thrill.
[ترجمه گوگل] اسکی در دامنه های پرخطر به او هیجان زیادی می دهد
[ترجمه ترگمان] اسکی روی دامنه ها riskier هیجان عظیمی به او می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسکی روی دامنه ها riskier هیجان عظیمی به او می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: that which causes a thrill.
- Riding the roller coaster was a thrill.
[ترجمه گوگل] سوار شدن بر ترن هوایی هیجان انگیز بود
[ترجمه ترگمان] سواری با ترن هوایی یه هیجان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سواری با ترن هوایی یه هیجان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید