• (3)تعریف: any of several fast-growing, thickly tufted plants, found mostly in the mountains and along the coasts of Europe, that bear rounded clusters of pink or white flowers.
جمله های نمونه
1. Thrift is the philosopher’s stone.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی سنگ فیلسوف است [ترجمه ترگمان]Thrift سنگ فیلسوف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Thrift is good revenue.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی درآمد خوبی است [ترجمه ترگمان]Thrift درآمد خوبی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Diligence and thrift made him a possessor of warm fortunes.
[ترجمه گوگل]همت و صرفه جویی او را صاحب ثروت های گرم ساخت [ترجمه ترگمان]Diligence و thrift او را مالک ثروت گرم می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Thrift is a great revenue.
[ترجمه پژمان] صرفه جویی یک درآمد عالی است.
|
[ترجمه گوگل]صرفه جویی یک درآمد عالی است [ترجمه ترگمان]درآمد زایی یک درآمد عالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Can we go thrift shopping?
[ترجمه پژمان] آیا می توانیم از فروشگاه لوازم دست دوم یا مستعمل خریداری کنیم
|
[ترجمه گوگل]آیا میتوانیم به خرید ساده برویم؟ [ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم به خرید دست دوم برویم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They were rightly praised for their thrift and enterprise.
[ترجمه گوگل]آنها به درستی به دلیل صرفه جویی و سرمایه گذاری خود مورد ستایش قرار گرفتند [ترجمه ترگمان]آن ها به درستی به خاطر thrift و enterprise مورد تحسین قرار گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Industry and thrift lead to wealth.
[ترجمه گوگل]صنعت و صرفه جویی منجر به ثروت می شود [ترجمه ترگمان]صنعت و لوازم دست دوم به ثروت منتهی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Give your old clothes away to a thrift shop.
[ترجمه پژمان] لباس های قدیمی خود را به مغازه ( فروشگاه ) لوازم دست دوم بدهید.
|
[ترجمه گوگل]لباسهای کهنهتان را به دستفروشی بدهید [ترجمه ترگمان] لباس های قدیمی - ت رو بده به یه مغازه دست دوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He has the virtues of thrift and hard work.
[ترجمه گوگل]او دارای فضایل صرفه جویی و سخت کوشی است [ترجمه ترگمان]او فضایل of و سخت کوشی را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. For example, thrift, saving and economy were the traditional hallmarks of western cultures.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، صرفه جویی، پس انداز و اقتصاد از ویژگی های سنتی فرهنگ های غربی بود [ترجمه ترگمان]برای مثال، صرفه جوئی، صرفه جوئی، و اقتصاد نشانه های سنتی فرهنگ های غربی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A good salesman could transform a shy, nervous thrift president into a maniacal gambler.
[ترجمه گوگل]یک فروشنده خوب می تواند یک رئیس جمهور خجالتی و عصبی را به یک قمارباز دیوانه تبدیل کند [ترجمه ترگمان]یک فروشنده خوب می تواند یک رئیس جمهور محجوب و خجول را تبدیل به یک قمارباز عجیب و غریب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. For a thrift manager to make a thirty-year home loan, he had to accept a rate of interest of 10 percent.
[ترجمه گوگل]برای اینکه یک مدیر صرفه جویی بتواند یک وام مسکن 30 ساله بدهد، باید نرخ بهره 10 درصد را می پذیرفت [ترجمه ترگمان]برای اینکه یک مدیر دست دوم وام سی و سی سال داشته باشد، باید نرخ بهره ۱۰ درصد را بپذیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The big bank holding company said the thrift, based in Las Vegas, has $ 8 billion in assets.
[ترجمه گوگل]شرکت هلدینگ بانک بزرگ گفت که صرفه جویی مستقر در لاس وگاس دارای 8 میلیارد دلار دارایی است [ترجمه ترگمان]شرکت بزرگ سهام بانک گفت که thrift، که در لاس وگاس ساخته شده است، ۸ میلیارد دلار سرمایه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Mrs Norris carries thrift to extremes.
[ترجمه گوگل]خانم نوریس صرفه جویی را به افراط می کشد [ترجمه ترگمان]خانم نوریس به افراط و تفریط می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The thrift could make new mortgage loans at 14 percent while taking in money at 12 percent.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی می تواند وام های رهنی جدید با 14 درصد در حالی که دریافت پول با 12 درصد است [ترجمه ترگمان]دست دوم فروشی می تواند وام های رهنی جدید را به میزان ۱۴ درصد به هنگام گرفتن پول در ۱۲ درصد پرداخت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
صرفه جویی (اسم)
parsimony, economy, frugality, thrift, providence
خانه داری (اسم)
thrift, housekeeping, housework, menage
عقل معاش (اسم)
thrift
انگلیسی به انگلیسی
• financial institution designed for depositing savings (e.g. savings bank, credit union); any plant of the genus armeria; plant similar or related to plants of the genus armeria saving, economizing thrift is the practice of being thrifty.
پیشنهاد کاربران
۱. صرفه جویی ۲. عقل معاش مثال: Thrift is good revenue. صرفه جویی درآمد خوبی است.
صرفه جویی در پول خرج کردن Cambridge: The careful use of money, especially by avoiding waste & A type of bank in the US that allows you to save money or borrow money to buy a house
مغازه دست دوم فروشی ( معمولا لباس )
قناعت
صرفه جویی
خیریه
thrift shop: store that sell used goods especially furniture, clothes and toys often in order to raise money for a charity
صندوق پس انداز قرض الحسنه صندوق پس انداز موسسه پس انداز بانک پس انداز