1. david threw a party in honor of his friend
داود به افتخار دوستش سور داد.
2. he threw a double five
جفت پنج آورد.
3. he threw a flat pass
او پاس کم ارتفاعی را پرتاب کرد.
4. he threw a high pass
او پاس بلندی داد.
5. he threw a long pass into the arms of a receiver
یک پاس بلند انداخت توی بغل یک پاس گیر.
6. he threw a stone and i ducked my head
او سنگی پراند و من سرم را دزدیدم.
7. he threw himself on the mercy of the court
او از دادگاه استدعای عفو کرد.
8. he threw his clothes into the suitcase
لباس های خود را پرت کرد توی چمدان.
9. he threw his opponent to the ground
حریف خود را بر زمین افکند.
10. he threw me down and gave me a kick to the ribs
او مرا بر زمین افکند و لگدی به دنده هایم زد.
11. he threw several punches at me
چند مشت به سویم پرتاب کرد.
12. he threw the ball to me
توپ را به طرفم انداخت.
13. he threw the book down and left the room in a temper
کتاب را انداخت و با غیظ از اتاق رفت.
14. he threw the glass at me in fury
با خشم شدید لیوان را به طرفم پرت کرد.
15. iraj threw stones in the lake and watched the ripples
ایرج در دریاچه سنگ انداخت و امواج کوچک را تماشا کرد.
16. mohsen threw the shot 25 meters
محسن وزنه را 25 متر پراند.
17. rustam threw his spear and transfixed the deer to a tree
رستم نیزه ی خود را پرتاب کرد و آهو را به درخت توخت.
18. she threw a coat over her shoulder and ran out
کت را با شتاب پوشید و به خارج دوید.
19. she threw acid on her rival's face
به صورت رقیبش اسید پاشید.
20. she threw herself on her husband's corpse in a paroxysm of grief
او از شور اندوه خود را روی جسد شوهرش انداخت.
21. she threw my request for a pay raise into the trash can!
تقاضای اضافه حقوق مرا در زباله دانی انداخت !
22. she threw the book to the floor and flounced out of the room
کتاب را برزمین افکند و پرخاش کنان از اتاق خارج شد.
23. she threw the letter in the bin
نامه را در زباله دان انداخت.
24. they threw bricks at him
به او آجر پرت کردند.
25. they threw him from the roof and impaled him on a spear stuck in the ground
او را از بام بر روی نیزه ای که در زمین فرو کرده بودند انداختند.
26. they threw him into prison
او را به زندان انداختند.
27. they threw the loop around his neck
حلقه ی طناب دار را بر گردنش انداختند.
28. they threw themselves into the project
آنان سخت دست به کار آن طرح شدند.
29. hard luck threw a wrench into his plans
بدبیاری نقشه های او را به هم زد.
30. his question threw me
پرسش او مرا گیر انداخت.
31. the ex-president threw his weight behind the candidate
رییس جمهور پیشین از نفوذ خود برای حمایت از کاندید استفاده کرد.
32. the natives threw their spears at the plane
بومیان نیزه های خود را به طرف هواپیما پرتاب کردند.
33. the news threw us into confusion
آن خبر ما را دستخوش سردرگمی کرد.
34. the opponents threw tomatoes at his car and shouted catcalls
مخالفین به ماشین او گوجه فرنگی پراندند و او را هو کردند.
35. the spectators threw bottles and other missiles at the players
تماشاچیان بطری وپرتابه های دیگر به سوی بازیکنان می انداختند.
36. the strike threw all the schedules awry
اعتصاب همه ی برنامه ها را مختل کرد.
37. a new candidate threw his hat in the ring
نامزد انتخاباتی دیگری وارد مبارزه شد.
38. the arrow went threw his shoe and pierced his foot
پیکان از کفش او گذشت و پایش را سوراخ کرد.
39. the rifle's kick threw the boy back
لگد تفنگ پسر را به عقب پراند.
40. the wrestler easily threw his opponent
کشتی گیر به آسانی حریف خود را به زیر آورد.
41. the rifle recoiled and threw the boy to the ground
تفنگ لگد انداخت و پسر را بر زمین افکند.
42. he took a draft and threw away the cigarette
او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.
43. rustam wrestled with him and threw him to the ground
رستم با او کشتی گرفت و او را بر زمین افکند.
44. she crumpled the letter and threw it away
نامه را مچاله کرد و دور انداخت.
45. suddenly the horse bucked and threw its rider to the ground
ناگهان اسب جفتک پراند و سوارکار را بر زمین پرت کرد.
46. the discovery of new evidence threw discredit on that scholar's theories
یافتن شواهد جدید نظریه های آن دانشمند را مورد تردید قرار داد.
47. the wave hunched up and threw itself on the shore
موج برآمده شد و خود را بر ساحل افکند.
48. they burned the body and threw the ashes into the river
جسد را سوزاندند و خاکسترش را در رودخانه ریختند.
49. he glimpsed at the letter, then threw it away
یک نظر اجمالی به نامه انداخت و سپس آنرا دور افکند.
50. he raved like a madman and threw the dishes out of the window
او مانند دیوانه ها می غرید و ظرف ها را از پنجره بیرون می انداخت.
51. she fell into a rage and threw all of the dishes out of the window
از کوره در رفت و همه ظرف ها را از پنجره بیرون انداخت.
52. he went home drunk and his wife threw a tantrum
مست به خانه رفت و زنش سخت آتشی شد.
53. he took a brand from the fireplace and threw it at the burglar
یک هیزم مشتعل را از شومینه برداشت و (آن را) به طرف سارق پرتاب کرد.
54. the boat lurched to one side and almost threw me overboard
قایق غفلتا به یک سو خم شد و نزدیک بود مرا به دریا بیاندازد.
55. finding out that her mother wasn't home, the child threw a fit
وقتی بچه فهمید که مادرش خانه نیست الم شنگه زیادی راه انداخت.
56. they wrapped the sailor's corpse in a flag and threw it into the sea
جسد ملوان را در پرچم پیچیدند و به دریا افکندند.