threaten

/ˈθretn̩//ˈθretn̩/

معنی: ترساندن، تشر زدن، تهدید کردن
معانی دیگر: بیم دادن، شاخ و شانه کشیدن، (از وقوع چیز ناخوشایند) آگاهی دادن، بیم پراکنی کردن، خبر از چیزی دادن، هشدار دادن، در معرض چیزی قرار دادن، تهدید کردن ترساندن، خبردادن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: threatens, threatening, threatened
(1) تعریف: to declare intent to harm or punish.
مترادف: menace
متضاد: coax
مشابه: admonish, bulldoze, bully, challenge, cow, intimidate, jeopardize, provoke, terrorize, warn

- The judge threatened him with a jail sentence.
[ترجمه گوگل] قاضی او را به حبس تهدید کرد
[ترجمه ترگمان] قاضی او را با محکومیت زندان تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She threatened him with a gun.
[ترجمه گوگل] او را با اسلحه تهدید کرد
[ترجمه ترگمان] اون تهدیدش کرده که اسلحه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to warn of upcoming trouble or harm.
مترادف: augur, bode, portend
مشابه: endanger, imperil, presage, promise

- The sky threatened rain.
[ترجمه محیا قره خانی نژاد] آسمان محتمل بارش باران شد
|
[ترجمه محمد تبريزی] آسمان تیره خبر از بارش داشت.
|
[ترجمه گوگل] آسمان تهدید باران شد
[ترجمه ترگمان] آسمان تهدید به باران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to announce as an action that one might take, such action being considered one that would have an adverse effect on others.
مشابه: promise

- She threatened to quit if she wasn't offered more money.
[ترجمه گوگل] او تهدید کرد که اگر پول بیشتری به او پیشنهاد نشود، استعفا خواهد داد
[ترجمه ترگمان] اون تهدید کرد اگه پول بیشتری پیشنهاد نکنه، استعفا می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He threatened to kill her if she went to the police.
[ترجمه S] او تهدید کرد که اگر پیش پلیس بره اونو میکشه
|
[ترجمه حمید] مرد زن را تهدید کرد که اگر با پلیس تمای بگیرد، او را می کشد.
|
[ترجمه گوگل] او را تهدید کرد که در صورت مراجعه به پلیس او را خواهد کشت
[ترجمه ترگمان] اون تهدیدش کرده که اگه بره پیش پلیس، تهدیدش می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: threateningly (adv.), threatener (n.)
(1) تعریف: to use threats.
مشابه: bully, challenge, menace, warn

- He can threaten all he wants, but I don't think he can actually harm you.
[ترجمه گوگل] او می تواند هر چیزی را که می خواهد تهدید کند، اما من فکر نمی کنم که بتواند واقعاً به شما آسیب برساند
[ترجمه ترگمان] او می تواند هر چیزی که می خواهد را تهدید کند، اما فکر نمی کنم بتواند به شما اسیبی برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to warn of danger or mischief.

- The storm clouds threatened.
[ترجمه Jara] ابرهای طوفانی ترسناک
|
[ترجمه سوو] تو خیلی نازی
|
[ترجمه گوگل] ابرهای طوفانی تهدید می کردند
[ترجمه ترگمان] ابرها تهدید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they threaten us with violence
آنان ما را تهدید به خشونت می کنند.

2. these are dangers that threaten both husband and wife
اینها خطرهایی هستند که زن و شوهر هر دو را تهدید می کند.

3. the judge sequestered the jury so that nobody would threaten or tempt them
قاضی هیات داوران را منزوی کرد که کسی آنها را تهدید یا تطمیع نکند.

4. The government's political and economic reforms threaten to plunge the country into chaos.
[ترجمه گوگل]اصلاحات سیاسی و اقتصادی دولت، کشور را به هرج و مرج می کشاند
[ترجمه ترگمان]اصلاحات سیاسی و اقتصادی دولت تهدید می کنند که کشور را به هرج و مرج بکشانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The black clouds threaten a storm.
[ترجمه Nobody] ابرهای سیاه خبر از یه طوفان میدن
|
[ترجمه گوگل]ابرهای سیاه تهدید طوفان هستند
[ترجمه ترگمان]ابره ای سیاه طوفان را تهدید می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The newcomers directly threaten the livelihood of the established workers.
[ترجمه گوگل]تازه واردها مستقیما معیشت کارگران مستقر را تهدید می کنند
[ترجمه ترگمان]تازه واردان مستقیما معیشت کارگران تاسیس یافته را تهدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It could threaten the peace and stability of the region.
[ترجمه گوگل]می تواند صلح و ثبات منطقه را تهدید کند
[ترجمه ترگمان]آن می تواند صلح و ثبات منطقه را تهدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you threaten me or use any force, I shall inform the police.
[ترجمه گوگل]اگر من را تهدید کنید یا از زور استفاده کنید، به پلیس اطلاع خواهم داد
[ترجمه ترگمان]اگه منو تهدید کنی یا از نیروی کمکی استفاده کنی من به پلیس خبر میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some of these corporations threaten to sue at the drop of a hat.
[ترجمه گوگل]برخی از این شرکت‌ها تهدید می‌کنند که در صورت سقوط از کلاه شکایت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]برخی از این شرکت ها تهدید می کنند که از پایین یک کلاه شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All we need do is threaten them.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که باید انجام دهیم این است که آنها را تهدید کنیم
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که باید بکنیم اینه که اونا رو تهدید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 'Don't threaten me,' she whispered with false bravado.
[ترجمه گوگل]او با جسارت دروغین زمزمه کرد: "من را تهدید نکن "
[ترجمه ترگمان]با بی باکی دروغین زمزمه کرد: منو تهدید نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even modest elevations of sea level therefore can threaten many major population centers.
[ترجمه گوگل]بنابراین حتی ارتفاع متوسط ​​سطح دریا می تواند بسیاری از مراکز عمده جمعیتی را تهدید کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین حتی ارتفاع متوسط سطح دریا می تواند بسیاری از مراکز بزرگ جمعیت را تهدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any discovery which later may threaten it is rejected by one's mental defences and could upset the balance of the mind.
[ترجمه گوگل]هر کشفی که بعداً ممکن است آن را تهدید کند توسط دفاع ذهنی فرد رد می شود و می تواند تعادل ذهن را بر هم بزند
[ترجمه ترگمان]هر کشفی که بعدا ممکن است تهدید کند توسط استحکامات روانی یک فرد رد می شود و می تواند تعادل ذهن را واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't want to threaten you but you've forced me into a corner.
[ترجمه گوگل]نمی‌خواهم تهدیدت کنم، اما تو مرا به گوشه‌ای کشاندی
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم تو را تهدید کنم، اما تو مرا مجبور کردی به گوشه ای بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He doesn't threaten easily.
[ترجمه گوگل]او به راحتی تهدید نمی کند
[ترجمه ترگمان]به این راحتی ها تهدید نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In arming the dictator, the US was creating a Frankenstein who would threaten their influence in the region.
[ترجمه گوگل]در مسلح کردن دیکتاتور، ایالات متحده در حال ایجاد یک فرانکشتاین بود که نفوذ آنها را در منطقه تهدید می کرد
[ترجمه ترگمان]در مسلح کردن دیکتاتور، ایالات متحده در حال ایجاد a بود که تاثیر آن ها را در منطقه تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

تشر زدن (فعل)
browbeat, threaten

تهدید کردن (فعل)
overhang, menace, threaten, bullyrag

تخصصی

[حقوق] تهدید کردن، ترساندن

انگلیسی به انگلیسی

• intimidate, endanger
if you threaten to do something that will harm someone or that will cause them problems, you warn them that you will do it.
if someone or something threatens people or things, they are likely to harm them or cause them problems.
if something threatens to do something unpleasant, it seems likely to do it.
see also threatening.

پیشنهاد کاربران

گاهی �در کمین نشستن� هم معنی می دهد.
مثال:
the disease that threatens people مرضی که در کمین مردم نشسته است.
تهدید کردن، تهدید
مثال: The dark clouds threaten to bring heavy rain.
ابرهای تاریک به نظر می رسد تهدید به باران سنگین دارند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : threaten
✅️ اسم ( noun ) : threat
✅️ صفت ( adjective ) : threatening
✅️ قید ( adverb ) : threateningly
به خطر افکندن
به مخاطره انداختن
دچار مشکل کردن
بیم زادن، بیم ساختن، بیم آوردن، بیم افکندن، بیم زا بودن، بیم ساز بودن، بیم آور بودن، بیم افکن بودن
حالگیری کردن
. It is rash to threaten an action you cannot carry out
به عهده گرفتن عملی که نمی توانید انجام دهید، کاری نسنجیده است
ادعا کردن در کاری که نمیتونی انجام بدی
احتمال داشتن
احتمال . . . رفتن
First meaning : to say that you will hurt somebody if they don't dow what you want
Second meaning: to seem ready to do something bad.
اولی : تهدید کردن
دومی : خبر از . . . دادن
چرا هی کشش میدین؟
میشه:
تهدیدن کردن
در برخی جاها میشود ترجمه کرد: خبر دادن، هشدار دادن، سخن گفتن
ترساندن
ازار دادن
تشر زدن هم میشه درنظر گرفت
آزار - آزار دادن

تهدید کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس