thrashing


معنی: خرمن کوبی
معانی دیگر: کتک جانانه، گوشمالی شدید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a severe beating.
مشابه: punishment

جمله های نمونه

1. a bird thrashing its wings
پرنده ای که پر و بال می زند

2. the drowning man was thrashing helplessly
مرد در حال غرق شدن با بیچارگی دست و پا می زد.

3. the wounded soldier was thrashing in agony
سرباز زخمی از درد به خود می پیچید.

4. The girl was thrashing about in the water.
[ترجمه گوگل]دخترک در حال کوبیدن در آب بود
[ترجمه ترگمان]دختر در آب دست و پا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He got a sound thrashing once his father found out.
[ترجمه گوگل]وقتی پدرش متوجه شد صدای کوبیدن او به گوشش می رسد
[ترجمه ترگمان]یک بار پدرش از کوره دررفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The manager resigned after his team's 14-0 thrashing.
[ترجمه گوگل]این سرمربی پس از شکست 14-0 تیمش استعفا داد
[ترجمه ترگمان]این مدیر پس از کتک زدن ۱۴ بر ۰ تیم خود استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are thrashing their wheat.
[ترجمه گوگل]گندم هایشان را می کوبند
[ترجمه ترگمان]دارند گندم خود را thrashing
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A whale was thrashing the water with its tail.
[ترجمه گوگل]نهنگی با دمش آب را کوبید
[ترجمه ترگمان]یک وال با دمش به آب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's been thrashing for a week now, trying to think out a solution.
[ترجمه گوگل]او اکنون یک هفته است که در حال کوبیدن است و سعی می کند راه حلی بیاندیشد
[ترجمه ترگمان]حالا یک هفته است که دارد دست و پا می زند و سعی می کند به راه حل فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Someone was thrashing around in the water, obviously in trouble.
[ترجمه گوگل]یک نفر در حال کوبیدن در آب بود، مشخصاً در مشکل بود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا کسی در آب دست و پا می زد، ظاهرا توی دردسر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Swimmers thrashing about in the water.
[ترجمه گوگل]شناگرانی که در آب می کوبند
[ترجمه ترگمان]در آب، شناگران در آب کتک می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'll give you the thrashing you deserve.
[ترجمه گوگل]کوبیدنی که لیاقتش رو داری بهت میدم
[ترجمه ترگمان]I را که سزاوارش بودی به تو خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The team suffered a 4-0 thrashing on Sunday.
[ترجمه گوگل]این تیم روز یکشنبه با نتیجه 4-0 شکست خورد
[ترجمه ترگمان]این تیم در روز یکشنبه متحمل ضربه ۴ - ۰ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Richmond clinched promotion with a 50-3 thrashing of Roundhay.
[ترجمه گوگل]ریچموند با برتری 50-3 راندهای به ترفیع دست یافت
[ترجمه ترگمان]ریچموند با ضربات چوب ۵۰ پوندی of به پیروزی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرمن کوبی (اسم)
thrashing, threshing

تخصصی

[کامپیوتر] مقدار مفرط حرکت صفحات از حافظه ثانوی به حافظه داخلی، سربار مربوط به تعویض حافظه در سیستم حافظه مجازی، وضعیتی در یک سیستم عملکرد چند برنامه ای که کامپیوتر باید به جای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند .

پیشنهاد کاربران

شکست شدید
تقلا کردن
گوشمالی
کوبیدگی
( طوفان ) درهم کوبیدن
دست و پا زدن در آب مثل این جمله the man was thrashing in the water.

بپرس