1. thoughts that lie dormant for years
اندیشه هایی که سال ها در خواب می ماند
2. distant thoughts
افکار دور و دراز
3. doleful thoughts
اندیشه های غم افزا
4. elevated thoughts
اندیشه های رفیع
5. fragmented thoughts
افکار ازهم گسیخته
6. fugitive thoughts
اندیشه های زود گذر
7. half-baked thoughts
اندیشه های نسنجیده
8. her thoughts drooped with fatigue
افکارش در اثر خستگی تحلیل رفت.
9. his thoughts are too deep for me
افکار او برایم خیلی پیچیده است.
10. his thoughts lack sufficient coherence
افکار او از انسجام کافی برخوردار نیست.
11. impure thoughts concerning his brother's wife
افکار گنهکارانه ی او درباره ی زن برادرش
12. lofty thoughts
اندیشه های والا
13. modern thoughts on education
اندیشه های نوین درباره ی آموزش و پرورش
14. my thoughts were wrapped in mist and i could not make them coherent
افکارم در غباری از مه فرو رفته بود و نمی توانستم آن را سامان دهم.
15. pellucid thoughts
افکار روشن
16. sick thoughts
اندیشه های بیمارگونه
17. somber thoughts
اندیشه های غم انگیز
18. some thoughts cannot be easily vocalized
برخی اندیشه ها را نمی توان به آسانی به صورت سخن بیان کرد.
19. strange thoughts were floating through my mind
افکار عجیب و غریبی به ذهنم خطور می کرد.
20. the thoughts that spring up in the head of a lover
اندیشه هایی که در سرعاشق به وجود می آیند
21. the thoughts which were uppermost in my mind
افکاری که در مغزم بیش از همه حایز اهمیت بود.
22. cloudy, hypnopompic thoughts
اندیشه های مبهم خواب و بیداری
23. he harbored thoughts of vengeance
او خیال انتقام را در سر می پروراند.
24. her diseased thoughts
اندیشه های بیمارگونه ی او
25. her malignant thoughts
اندیشه های بدجنسانه ی او
26. his penetrating thoughts
افکار هوشمندانه ی او
27. my inmost thoughts
اندیشه های نهان من
28. the turbid thoughts of an alcoholic
افکار پریشان یک آدم الکلی
29. these two thoughts are inextricably intertwined
این دو اندیشه به طور جدایی ناپذیری در هم پیچیده شده است.
30. turn your thoughts to heavenly matters
افکار خود را متوجه امور الهی بکن.
31. various economic thoughts coalesced to form a single formula
اندیشه های اقتصادی مختلف در هم ادغام شدند و به صورت فرمول واحدی درآمدند.
32. fear jumbled his thoughts
ترس افکار او را به هم زده بود.
33. to collect one's thoughts
حواس خود را جمع کردن،افکار خود را متمرکز کردن
34. to organize one's thoughts
افکار خود را تنظیم کردن
35. to turn one's thoughts to monetary matters
افکار خود را به امور پولی معطوف کردن
36. a summary of his thoughts
چکیده ی افکار او
37. a throng of confused thoughts cluttered her brain
انبوهی از افکار در هم و بر هم مغز او را پر کرد.
38. an encapsulation of his thoughts
خلاصه ای (کوته واره ای) از اندیشه های او
39. deeds issuing from such thoughts
اعمالی که از این اندیشه ها ناشی می شود
40. do not put your thoughts in murky sentences!
اندیشه های خود را در جملات مبهم نگنجان !
41. he is absorbed by thoughts of home
غرق در فکر وطن است.
42. he put all his thoughts into words
همه ی افکار خود رابه زبان آورد.
43. i could read his thoughts from the look on his face
از حالت قیافه اش می توانستم به افکارش پی ببرم.
44. the elevation of his thoughts
بلندی افکار او
45. a penny for your thoughts
فکرت را با من درمیان بگذار،بگو به چه چیز فکر می کنی
46. for a while, he entertained thoughts of emigrating
چند صباحی در فکر مهاجرت بود.
47. he failed to get his thoughts across
او نتوانست افکار خود را بیان کند.
48. i tried to marshal my thoughts
کوشیدم که افکار خود را متمرکز کنم.
49. the basic tenets of his thoughts
پایه های اصلی افکار او
50. this story reflects the inner thoughts of the writer indirectly
این داستان افکار درونی نویسنده را به طور غیرمستقیم نمایان می سازد.
51. two old men with wandering thoughts
دو پیرمردی که افکارشان پریشان است
52. good deeds, good words, and good thoughts
کردار نیک،گفتار نیک،پندار نیک
53. he can't do anything else, because thoughts of marriage have lately preoccupied him
کار دیگری از او ساخته نیست چون اخیرا فکر و ذکرش ازدواج شده است.
54. he couldn't sleep and his feverish thoughts were concentrated on tomorrow's game
خوابش نمی برد و افکار شوریده ی او متوجه مسابقه ی فردا بود.
55. his teachers imbued him with philanthropical thoughts
معلم هایش اندیشه های نوعدوستی را به او القا کردند.
56. i was greatly illuminated by plato's thoughts
اندیشه های افلاطون مرا بسیار روشن کرد.
57. the revolutionary change in the people's thoughts
دگرگونی بنیادین در افکار مردم
58. we see the drift of his thoughts in his books
گرایش افکار او را در آثارش می بینیم.
59. as he was pattering his prayers, his thoughts were on his money
همانطور که زیر لبی نماز می خواند فکرش متوجه پول هایش بود.
60. you must rid yourself of these childish thoughts
تو بایستی خودت را از شر این افکار کودکانه آزاد کنی.
61. despite living in the city, her feeling and thoughts remained native
علی رغم زندگی در شهر احساسات و افکار او ساده و خالص باقی ماند.
62. he was mouthing big words to hide shallow thoughts
برای نهان سازی افکار سطحی خود،واژه های قلمبه بر دهان می راند.
63. his poetry offers a picture of his inner thoughts
شعر او تصویری از اندیشه های درونی اش را ارائه می دهد.
64. when i was ill, a lot of morbid thoughts passed through my mind
مریض که بودم اغلب اوقات فکر مرگ و میر به مغزم خطور می کرد.
65. the infection of the young people's mind with destructive thoughts
آلوده سازی مغز جوانان با اندیشه های ویرانگر