انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
Advised مصلحت آمیز
Considered حساب شده، مطالعه شده، بررسی شده
Prudent سنجیده، حساب شده
Measured حساب شده، دقیق، سنجیده
Well - advised ( به صَلاح - به مَصلحت - عاقلانه )
Resonable/rational خِردمندانه، عقلانی
... [مشاهده متن کامل]
ill - advised ( نَسنجیده - غیرِ عاقلانه/عقلانی )
( آغاز ) تا پایانِ کاری را سنجیدن - مورد بررسیِ دقیق قرار دادن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فعل هایی با معنیِ نزدیک:
بازاَندیشی کردن، مورد تفکر دوباره قرار دادن،
( در ذهن ) بازبینی و بررسی کردن.
۱ - ( فکر ) بسیار منطقی/عقلانی/حساب شده
در درسِ ۱ از مجموعه کتاب هایِ ۴۰۰۰ واژه ( ۶جلدی ) این عبارت به کار رفته؛ ( کتاب های بسیار کاربردی )
شاید بشه گفت:
۲ - حرفِ حساب
مثالی از همه معنایی آورده شده در بالا:
From lessons learned, it has become clear that if an RBI program is well - thought - out, planned logically, managed properly, and has continuous management support, it can and should provide a positive return on investment.
... [مشاهده متن کامل]
از تجربیات آموخته شده، مشخص شده است که اگر یک برنامه RBI ( بازرسی بر مبنای ریسک ) به خوبی اندیشیده شود، منطقی برنامه ریزی گردد، به درستی مدیریت شود و حمایت مداوم مدیریتی داشته باشد، می تواند و باید یک نرخ سرمایه گذاری مثبت را فراهم کند.
... [مشاهده متن کامل]
از تجربیات آموخته شده، مشخص شده است که اگر یک برنامه RBI ( بازرسی بر مبنای ریسک ) به خوبی اندیشیده شود، منطقی برنامه ریزی گردد، به درستی مدیریت شود و حمایت مداوم مدیریتی داشته باشد، می تواند و باید یک نرخ سرمایه گذاری مثبت را فراهم کند.
حساب شده
منطقی
تعمق شده
طراحی شده، پیاده سازی شده