thoroughgoing

/ˈθʌrəɡoʊɪŋ//ˈθʌrəɡəʊɪŋ/

معنی: تمام و کمال، بسیار دقیق
معانی دیگر: دقیق، موشکاف، موشکافانه، بی قید وشرط، مطلق، تمام وکمال، مفرط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: marked by thoroughness or completeness; very thorough.
مشابه: complete, extensive, intimate, radical, thorough

- a thoroughgoing review of her work
[ترجمه گوگل] یک بررسی کامل از کار او
[ترجمه ترگمان] بررسی دقیق آثار او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unqualified or unmitigated; complete.
مشابه: arrant, complete, downright, extensive, out-and-out, regular, thorough

- a thoroughgoing fool
[ترجمه somebidy] یه احمق به تمام معنا :/
|
[ترجمه گوگل] یک احمق تمام عیار
[ترجمه ترگمان] یه احمق احمق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It was all a thoroughgoing waste of time.
[ترجمه گوگل]این همه اتلاف وقت بود
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The programme has been a thoroughgoing success.
[ترجمه گوگل]این برنامه یک موفقیت کامل بوده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه موفقیت آمیز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For Buckle, this laid the foundations for a thoroughgoing science of history, and others shared his belief.
[ترجمه گوگل]برای باکل، این پایه‌های یک علم کامل از تاریخ را پایه‌گذاری کرد و دیگران نیز عقیده او را داشتند
[ترجمه ترگمان]برای کل، این کار شالوده یک علم دقیق در تاریخ را پی ریزی کرد، و دیگران عقیده او را به اشتراک گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A thoroughgoing deconstructive analysis would show culture being absorbed into literature, or at least into textuality and verbal play.
[ترجمه گوگل]یک تحلیل ساختارشکن کامل نشان می‌دهد که فرهنگ جذب ادبیات، یا حداقل در متن و بازی کلامی شده است
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل ساختار شکنانه خود، فرهنگ را به ادبیات، یا حداقل به textuality و نمایش شفاهی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is no evidence that they were thoroughgoing pacifists.
[ترجمه گوگل]هیچ مدرکی دال بر اینکه آنها صلح طلبان کامل بودند وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی وجود نداره که ما pacifists صلح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The experiment also illustrates how thoroughgoing one has to be in applying quantum mechanics.
[ترجمه گوگل]این آزمایش همچنین نشان می‌دهد که فرد چقدر باید در کاربرد مکانیک کوانتومی دقیق باشد
[ترجمه ترگمان]این آزمایش همچنین نشان می دهد که thoroughgoing تا چه حد باید در استفاده از مکانیک کوانتومی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tutoring program is a thoroughgoing success.
[ترجمه گوگل]برنامه تدریس خصوصی یک موفقیت کامل است
[ترجمه ترگمان]برنامه مربیگری یک موفقیت کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A thoroughgoing royalist, he was responsible for beheading some of those he captured, apparently after some form of trial.
[ترجمه گوگل]او که یک سلطنت طلب تمام عیار بود، مسئول سر بریدن برخی از کسانی بود که دستگیر کرده بود، ظاهراً پس از نوعی محاکمه
[ترجمه ترگمان]یک سلطنت طلب thoroughgoing که مسئول سر بریدن برخی از آنان بود که ظاهرا پس از یک نوع محاکمه دستگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His attitude was that of a Marxist, a thoroughgoing materialist.
[ترجمه گوگل]نگرش او یک مارکسیست بود، یک ماتریالیست تمام عیار
[ترجمه ترگمان]نگرش او این بود که مارکسیست، a materialist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A thoroughgoing materialist should approach this question in the way advocated by Comrade Mao Zedong.
[ترجمه گوگل]یک ماتریالیست تمام عیار باید به روشی که رفیق مائوتسه تونگ از آن دفاع می کند به این مسئله برخورد کند
[ترجمه ترگمان]ماده materialist کامل باید به این سوال به روشی که از سوی رفیق مایو Zedong حمایت می شود، نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thirdly, Thoroughgoing excavates the content of ideological and political education in teaching material.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، Thoroughgoing محتوای آموزش ایدئولوژیک و سیاسی را در مواد آموزشی بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، thoroughgoing محتوای آموزش ایدئولوژیک و سیاسی را در زمینه تدریس بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There must be a thoroughgoing socialist revolution on the political and ideological fronts too.
[ترجمه گوگل]باید یک انقلاب سوسیالیستی کامل در جبهه های سیاسی و ایدئولوژیک نیز وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]باید انقلاب سوسیالیستی کامل در جبهه های سیاسی و ایدئولوژیک نیز وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. a thoroughgoing revision of the text.
[ترجمه گوگل]بازنگری کامل متن
[ترجمه ترگمان]بازبینی کامل متن این متن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The May 4 th Movement was a thoroughgoing, uncompromising revolutionary movement against imperialism and feudalism.
[ترجمه گوگل]جنبش 4 مه یک جنبش انقلابی کامل و سازش ناپذیر علیه امپریالیسم و ​​فئودالیسم بود
[ترجمه ترگمان]جنبش چهارم ماه مه یک جنبش انقلابی، uncompromising در برابر امپریالیسم و ملوک الطوایفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمام و کمال (صفت)
thorough, well, whole, consummate, thoroughgoing

بسیار دقیق (صفت)
thoroughgoing, precisionist

انگلیسی به انگلیسی

• deep, basic; profound; complete
a thoroughgoing action or quality is complete and full.

پیشنهاد کاربران

Involving or attending to every detail or aspect of something.
بسیار جامع، تمام و کمال
تمام عیار

بپرس